مهدی موعود
|خانه|تماس |ورود
ماه صفر
توسط نجمه رئيسي سرخوني in بدون موضوع

برای در امان ماندن از نحسی ماه صفر تا می توانید صدقه بدهید و از انجام و شروع هر کاری خودداری کنید. این ماه که پس از ماه محرم شروع می شود دارای آدابی است که در زیر آنها را شرح خواهیم داد :معروف است که صفر ماهی منحوس است. در چرایی منحوس بودن ماه صفر دلایلی از جمله رحلت پیامبر اکرم(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع) در این ماه را ذکر می کنند. همچنین ابتدای ماه صفر با ورود کاروان اسرا به شهر شام مصادف است، و نیز آغاز جنگ صفین در نخستین روز صفر بوده است.در برخی از روایات اسلامی آمده است که مسلمانان از انجام کارهای مهم در ماه صفر، پرهیز و برای دفع آفات و بلایای این ماه بسیار صدقه دهند. به همین دلیل مسلمانان از این ماه به عنوان ماهی نحس و بد یمن یاد می کنند، چرا که در این ماه وحی قطع می شود. حضرت علی(ع) در این مورد فرموده است: با رحلت پیامبر(ص) چیزی قطع شد که با فوت هیچ احدی قطع نشد.
در زمان دیدن هلال خواندن دعای هلال وارد شده است. حداقل آن است که سه مرتبه بگوید: اللّهُ اَکْبَر و سه مرتبه لا إلهَ الَّا الْلّه و سپس بگوید: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی أذْهَبَ شَهْرَ کَذا وَ جاءَ بِشَهْرِ کَذا.بهترین دعای زمان رؤیت هلال، دعای چهل و سوم صحیفه سجادیه است.
قرآن
خواندن هفت مرتبه سوره «حمد».

روزه
از أموری که بر آن تأکید شده، سه روز روزه گرفتن در هر ماه است. مرحوم علامه مجلسی در زادالمعاد می گوید: مطابق مشهور، این سه روز، پنجشنبه اول ماه و پنجشنبه آخر ماه و چهارشنبه اول از دهه وسط ماه است.

نماز
شب اول ماه: دو رکعت نماز بجا آورد، به این نحو که: در هر رکعت پس از سوره حمد سوره انعام را بخواند سپس از خداوند متعال بخواهد که او را از هر ترسی و هر دردی ایمن گرداند.

روز اول ماه: خواندن نماز اول ماه که آن دو رکعت است، در رکعت اول بعد از حمد سی مرتبه سوره توحید و در رکعت دوم بعد از حمد سی مرتبه سوره قدر بخواند و بعد از نماز صدقه ای در راه خدا بدهد،هر کس چنین کند، سلامت خود را در آن ماه از خداوند متعال گرفته است.

اعمال مستحبی ماه صفر
درباره اعمال مستحبی که در ماه صفر ذکر شده، اهم آن ها خواندن دعا، تلاوت قرآن، اقامه نماز و روزه داری است.

دعای ویژه ماه صفر نیز از محدث بزرگ مرحوم «فیض کاشانی» نقل شده که مستحب است هر روز ۱۰ مرتبه قرائت شود:

یا شَدیدَ الْقُوی وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ.

ای سخت نیرو و ای سخت عقوبت! ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز! در برابر عظمت تو همه آفریدگانت خوار شدند، پس کفایت کن از من شر خلقت را. ای نیکو ده، ای زیبایی بخش، ای نعمت بخش، ای فزون بخش، ای که معبودی جز تو نیست! منزهی تو و من از ستمکاران هستم. پس دعای او (یونس) را اجابت کردیم و از اندوه نجاتش دادیم و این چنین نجات دهیم مؤمنان را و درود خدا بر محمد و آل پاک و پاکیزه اش

سید بن طاووس در کتاب اقبال الاعمال نیز اعمالی را برای ماه صفر ذکر کرده که به شرح ذیل است:

روز سوم
در روز سوم ماه صفر، دو رکعت نماز بخوان که در رکعت اوّل سوره حمد و سوره فتح و در رکعت دوم سوره حمد و سوره توحید قرائت شود و پس از سلام نماز، صد بار صلوات بفرست و صد بار آل ابی سفیان را لعنت کن و صد مرتبه استغفار نما و آنگاه حاجت خویش را از خداوند بخواه.

روزبیستم
در روز اربعین زیارت امام حسین(ع) مستحب است و مورد تأکید قرار گرفته. در روایتی که شیخ طوسی از امام حسن عسکری(ع) نقل کرده، چنین آمده است: نشانه های مؤمن پنج چیز است: به جای آوردن ۵۱ رکعت نماز(۱۷ رکعت نماز واجب و ۳۴ رکعت نافله)؛ خواندن زیارت اربعین امام حسین علیه السلام؛ انگشتر را بر دستِ راست نهادن؛ پیشانی را به هنگام سجده بر خاک گذاردن و “بسم الله الرّحمن الرّحیم” را در نماز بلند گفتن.

نظر دهید »
​زندگینامه حضرت علی اکبر علیه السلام
توسط نجمه رئيسي سرخوني in بدون موضوع

زندگینامه حضرت علی اکبر علیه السلام

حضرت علی اکبر (ع) فرزند بزرگ امام حسین در سال 33 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود.

مادر بزرگوار وی لیلا دختر ابی مره است . لیلا برای امام حسین پسری آورد، رشید، دلیر، زیبا، شبیه ترین کس به رسول خدا ، رویش روی رسول، گفتگویش گفتگوی رسول خدا ، هر کسی که آرزوی دیدار رسول خدا را داشت بر چهره پسر لیلا می نگریست، تا آنجا که پدر بزرگوارش می فرماید “هرگاه مشتاق دیدار پیامبر می شدیم به چهره او می نگریستیم"؛ به همین جهت روز عاشورا وقتی اذن میدان طلبید و عازم جبهه پیکار شد، امام حسین چهره به آسمان گرفت و گفت ” اللهم اشهد علی هؤلاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا و کنا اذا اشتقنا الی رؤیة نبیک نظرنا الیه… ” .

حضرت علی اکبر در کربلا حدود 25 سال داشت. برخی راویان سن وی را 18 سال و 20 سال هم گفته اند . او اولین شهید عاشورا از بنی هاشم بود. شجاعت و دلاوری حضرت علی اکبر و رزم آوری و بصیرت دینی و سیاسی او، در سفر کربلا به ویژه در روز عاشورا تجلی کرد. سخنان و فداکاریهای وی نیز به خوبی مؤید این مطلب است .

وقتی امام حسین (ع) از منزلگاه «قصر بنی مقاتل» گذشت، روی اسب چشمان او را خوابی ربود و پس از بیداری «انا لله و انا الیه راجعون» گفت و سه بار این جمله و حمد الهی را تکرار کرد. حضرت علی اکبر وقتی سبب این حمد را پرسید، حضرت فرمود: در خواب دیدم سواری می گوید این کاروان به سوی مرگ می رود. پرسید: مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود: چرا. حضرت علی اکبر گفت: «فاننا اذن لا نبالی ان نموت محقین» پس باکی از مرگ در راه حق نداریم !

روز عاشورا پس از شهادت یاران امام، اولین کسی که اجازه میدان طلبید تا جان را فدای دین کند، او بود. اگر چه به میدان رفتن او بر اهل بیت و بر امام بسیار سخت بود، ولی از ایثار و روحیه جانبازی او جز این انتظار نبود. وقتی به میدان می رفت، امام حسین در سخنانی سوزناک به آستان الهی، آن قوم ناجوانمرد را که دعوت کردند ولی تیغ به رویشان کشیدند، نفرین کرد.

علی اکبر چندین بار به میدان رفت و رزمهای شجاعانه ای با انبوه سپاه دشمن داشت. پس از شهادت، امام حسین صورت بر چهره خونین حضرت علی اکبر نهاد و دشمن را باز هم نفرین کرد . (1)

حضرت علی اکبر (ع) الگوی جوانان

الف - ویژگیهای اخلاقی حضرت علی اکبر علیه السلام

علی در جوانی با ویژگیهای اخلاقی و رفتاری خود نگاه انبوه جوانان را به سوی خود جلب می کرد. آنچه در این فراز از داستان او گفته می شود، نکته هایی است که بی تردید با مطالعه و رد شدن تاثیری بسزا نخواهد داشت، از این رو، باید از سرصبر و تامل بیشتر مطالعه و مرور کنیم و به خاطر بسپاریم.

علی صفات جد خود را می دانست، از این رو، هماره در آینه اخلاق ورفتار او نظر می کرد و خود را بدان صفات می آراست. به هنگام جوانی در میان جمع و با دوستان خود، گشاده رو و شادمان بود ;

ولی در درتنهایی اهل تفکر و همراه با حزن بود. علاقه فراوانی به خلوت با خدای خود و پرداختن به راز و نیاز و گفتگو باخالق هستی داشت. در زندگی آسان گیر، ملایم و خوش خو بود، نگاهش کوتاه می نمودو به روی کسی خیره نمی شد. بیشتر اوقات بر زمین چشم می دوخت و بابینوایان و فقرا که از نظر ظاهری در جامعه و نگاه دنیا طلبان احترام چشمگیری نداشتند. نشست و برخاست می کرد، با آنان همسفره می شد و با دست خود دردهانشان غذا می گذارد. اصالتهای فکری واستواریهای روحی، وی را چنان کرده بود که هیچگاه و از هیچ حاکمی هراس نداشت.

هرگز عیب جویی نمی کرد و از مداحی نابجا و شنیدن چاپلوسی افراددوری می کرد. تمامی انسانها را بندگان خدا می دانست و از تحقیرآنان خود داری می ورزید. در طول عمر خویش به کسی دشنام نداد وناسزا نگفت. از دروغ تنفر داشت و صداقت و راستگویی شیوه همیشه او بود. بخشنده بود و آنچه به دست می آورد، به دیگران بویژه نیازمندان انفاق می کرد. هرگاه کسی هدیه ای به او تقدیم می کرد،با گشاده رویی می پذیرفت. اگر فردی مهمانی داشت و او را دعوت می کرد، می پذیرفت. به عیادت بیماران می رفت، هرچند خانه بیمار دردور افتاده ترین نقطه شهر باشد. در تشییع پیکر مردگان حاضر می شدو هیچ یار از دست رفته ای را تنها نمی گذاشت.

برای همسالان برادری مهربان و برای کودکان پدری پرمحبت بود ومسلمانان را مورد لطف و عطوفت خویش قرار می داد. امور دنیوی واضطراب های مادی او را متزلزل نمی ساخت.

زندگی علی ساده و بی پیرایه بود و در آن از تجمل، اسراف وتبذیر اثری دیده نمی شد. آنان که اخلاقی نیکو و فضایلی شایسته داشتند، همیشه مورد تکریم و احترام وی بودند و خویشاوندان ازصله او بهره مند می شدند. از صبری عظیم برخوردار بود و از هیچ کس توقع و انتظاری نداشت.

در میدان رزم سلحشوری شجاع، نیرومند و پرتوان بود و انبوه دشمن هرگز او را بیمناک نمی ساخت. در اجرای عدالت و دفاع از حق،قاطع و استوار بود. به یاری محرومان و مظلومان می شتافت و دربرابر ظالمان می ایستاد تا حق را به صاحبش برنمی گردانید، آرام نمی گرفت. به دانش اندوزی و فراگیری معارف اهمیت زیادی می داد وهمواره پیروان خود را از جهالت و بی خبری باز می داشت.

به پاکیزگی و آراستگی علاقه ای وافر داشت و این صفت از دوران کودکی در او دیده می شد. از این رو هماره برتمیزی لباس و بدن اهتمام می ورزید.

بسیار فروتن بود و از تکبر نفرت داشت و اکثر اهل جهنم راگردن فرازان و سرکشان می دانست. نه تنها برانسانها بلکه برحیوانات نیز شفقت داشت و با مهربانی و ملایمت و انصاف با آنان رفتار می کرد.

آنان که قیافه ظاهری و سیمای به نور نشسته علی را دیده اند،چهره وی را این گونه ترسیم کرده اند :

قیافه اش بسیار با ابهت بود و چون ماه تابان می درخشید. به زیبایی و پاکیزگی آراسته بود. از چهار شانه بلندتر و ازبلندکوتاهتر. رنگی روشن و به سرخی آمیخته و چشمانی سیاه وگشاده با مژه هایی پرموداشت، گونه هایش هموار و کم گوشت بود،مویش نه بس پیچیده و نه بسیار افتاده می نمود. از سینه تا ناف خط موی بسیار باریک داشت، اندامش متناسب و معتدل و سینه وشانه اش پهن بود.

سرشانه هایش از هم فاصله داشت. پشتی پهن داشت، جز ران و ساق که زیر مفصلهااست، استخوانهای بند دستش کشیده و کفی گشاده وبخشنده داشت. دو پنجه دست و پایش قوی و درشت و انگشتها کشیده وبلند و دو کف پا از زمین برآمده بود. به سرعت راه می رفت وهنگام راه رفتن چنان بود که گویی از زمین سراشیب فرود می آید یااز روی سنگی به نشیب می رود. چون به طرف کسی بر می گشت با تمام بدن بر می گشت. دیده اش فروهشته و نگاهش به زمین بود تا به آسمان.

بینی اش قلمی کشیده و باریک و میانش برآمدگی داشت و نوری ازآن می تافت.

دهانش نه بسیار کوچک و نه بزرگ بود. دندانهای زیبایش سفید،براق و نازک بود. گردنش در صفا و نور و استقامت نقره فام بود،بوی مشک و عنبر از او بلند بود.

پاره ای از مورخان این ویژگیها را برای جد وی نگاشته اند; اماعلی را در این خصوصیات همانند دانسته اند.

… بااین ویژگیهای روشنی آفرین به خوبی می توان او را شناخت،وی علی اکبر پور والای امام حسین(ع)است. جوانی زیبا که همانندجد خود رسول خدا(ص)در سیرت، سپید و در صورت، آسمانی می نمود وهماره یاد و نام پیامبر(ص)از چگونگی سخن گفتن و یا راه رفتن ودیگر برخوردهای اجتماعی اخلاقی او می تراوید. از این رو، امام حسین(ع) او را شبیه ترین مردم حتی نسبت به خود در خلقت وآفرینش، اخلاق و صفات روحی، گفتار و آداب اجتماعی به رسول خدا(ص) معرفی می کرد.

آنان که با صورت دلربای پیامبر(ص)و صدای پرچاذبه آن حضرت آشنا بودند، آنگاه که علی از پشت دیوار زبان به سخن می گشود،گویی صدای رسول اکرم(ص)را می شنیدند.

گاهی که اباعبدالله(ع) برای صوت قرآن جد عزیزش دلتنگ می شد، به علی می فرمود: علی جان! برایم قرآن بخوان تا از آن لذت و بهره برم.

کلام شیرین، بیان روان، ادب بسیار در برابر پدر و مادر، اطاعت بی چون و چرا از مقام ولایت و دلدادگی به حقیقت، برگی دیگر اززندگانی زرین علی اکبر بود. این ویژگیها چون با فروتنی اوهمراه می شد، نگاه تحسین آمیز همگان را به دنبال داشت. (2)

ب- در ساحل فرات

علی درحماسه کربلا، درخششی چشمگیر داشت و با هربار حمله خود،دهها نفر را به خاک هلاکت می انداخت. هنگامی که با 25 سوار به ساحل فرات روانه شد و برای سیصد نفر از خاندان، عیال و اصحاب امام حسین(ع)آب آورد، بسیاری از مسوولان و سرپرستان حفاظت ازفرات را از دم تیغ خود گذراند و پشت دشمن را به لرزه درآورد.

عمویش ابوالفضل(ع) که خود در دلاوری و بی باکی و شجاعت و شهامت،زبانزد همگان بود، به خاطر چنین صفات تابناک، علی را بسیاراحترام می کرد.

قهرمانان تاریخ و دلیرمردان عرصه های نبرد، کمتر از دانش وبینش بهره دارند; زیرا در مسیر رزم و جنگ قرار داشته و فرصت نداشته و یا علاقه کمتری به درس آموزی و دانش آفرینی از خودنشان می دهند; اما علی اکبر، جوانی چند بعدی بود و سطرهای کتاب وجودش با حکمت نگاشته شده بود. چشمه های دانش و دانایی از اعماق وجودش می جوشید. در مجالس گوناگون عالمانه و اندیشمندانه لب به سخن می گشود و به دور از غرور و تکبر مردانه سخن می گفت.

از آنجا که از جد خود رسول خدا(ص)سخنان بسیاری روایت می کرد،به عنوان «محدث » شناخته شد.

افزون برصفات ظاهری و باطنی که به طور چشمگیر در وجود حضرت علی اکبر(ع) دیده می شد. کمالات و مقامات معنوی وی نیز دررتبه ای برتر از دیگران قرار داشت.

ماجوانان هرچند از صفات خوبی بهره مند باشیم، گاه توان تحمل سختی ها و ظرفیت رویارویی با مصایب را از دست می دهیم و سنگینی ناملایمات زندگی، تعادل رفتار و گفتارمان را می رباید.

علی اکبر در چنین صحنه های سخت و طاقت سوز، تنها به رضا وتسلیم الهی فکر می کرد و چنان در برابر بلاهای الهی آرام و مطمئن بود که گاه حیرت و شگفتی دیگران را برمی انگیخت. از این رو، درهنگامه دردآلود کربلا به پدر گفت : « اولسنا علی الحق » (پدرجان!)آیا ما برحق نیستیم؟

و چون امام فرمود: آری، گفت: در این هنگام، باکی از مرگ نداریم.

این روحیه قوی و صفات شایسته، چنان ابهت و عظمت به علی اکبرداده بود که افزون بردوستان، دشمنان آگاه نیز به برتری هایش اعتقاد و اعتماد داشتند و اعتراف می کردند. معاویه روزی ازاطرافیانش پرسید: «چه کسی در این زمان برای خلافت مسلمانان بردیگران برتری دارد و برای حکمرانی بر مردم از دیگران سزاوارتر است؟ »روباه صفتان زشت سیرت که نام و نان خود را در تملق می یافتند،به ستایش خلیفه پرداختند و او را لایق این منصب معرفی کردند.

معاویه گفت: نه چنین نیست :

« اولی الناس بهذالامر علی بن الحسین بن علی جده رسول الله وفیه شجاعه بنی هاشم و سخاه بنی امیه و رهو ثقیف. »

شایسته ترین افراد برای امر حکومت، علی اکبر فرزند امام حسین است که جدش رسول خدا(ص)است و جاعت بنی هاشم، سخاوت بنی امیه وزیبایی قبیله ثقیف را در خود جمع کرده است.

فروغ چهره خوبان شعاع طلعت توست کمال حسن تو مدیون این ملاحت توست به خلق و خلق رسول و به منطق نبوی فزون تر از همه کس در جهان شباهت توست به پیکر تو مجسم لطافت روح است عجب بود که در این خاکدانه قامت توست نگار مهر تو غارتگر دل پدر است عیان به چشم سیاهت غم شهادت توست. (3)

مرقد حضرت علی اکبر علیه السلام

حضرت علی اکبر، نزدیکترین شهیدی است که با امام حسین دفن شده است. مدفن او پایین پای اباعبد الله الحسین قرار دارد و به این خاطر ضریح امام شش گوشه است. (4)

جوان کیست؟

جوان کسی است که مرحله ای به نام بلوغ را پشت سر گذاشته و تغییری کلی پیدا کرده است،؛ زیرا از دنیای بدون دغدغه کودکی خارج و به دنیای پرمسئولیت بزرگسالی وارد شده است. جوان شخصی است که دوره پستی و ناتوانی کودکی را پشت سرگذاشته و دوره سستی و ناتوانی دیگری به نام پیری را پیش رو دارد. لذا بهترین، فعال ترین و شاداب ترین دوره عمر هر انسانی دوره جوانی است. (5)

روایاتی در باب جوان و جوانی

پیامبر اکرم (ص): هیچ چیز محبوبتر در نزد خداوند متعال از جوان توبه کننده نیست و هیچ چیز مبغوضتر در نزد خداوند متعال از پیری که مشغول گناه است نمی باشد. (6)

پیامبر اکرم (ص): ای اباذر! هیچ جوانی به خاطر خدا، دنیا و سرگرمی های آن را کنار نگذاشت و جوانی خویش را در راه طاعت خدای پیر نکرد، جز اینکه خداوند پاداش 72 صدیق بسیار راست گو را به او عطا فرماید. (7)

پیامبر اکرم (ص) : بهترین جوانان شما کسی است که به پیران (از لحاظ تجربه و دور اندیشی) شبیه گردد. (8)

حضرت علی(ع): کسی که در کودکی دانش نیاموزد، در بزرگی پیشی نمی گیرد.

حضرت محمد(ص): توبه نیکو است ولی برای جوانان نیکوتر است.

حضرت علی(ع): ای گروه جوانان آبروی خویش را با ادب حفظ کنید و دین خود را با علم و دانش محافظت نمائید.

حضرت علی(ع): دو چیز است که برتری آنها را تنها کسی که آنها را از دست داده باشد می داند. (آن دو عبارت است از) جوانی و عافیت. (9)

امام خمینی ره و جوان و جوانی

از حالا که جوان هستید و قوای جوانی محفوظ است، جدیت کنید به این که هوای نفس را از نفس خودتان خارج کنید.

« بهار توبه» ایام جوانی است، که بار گناهان کمتر و کدورت قلبی و ظلمت باطنی ناقصتر و شرایط توبه سهلتر و آسانتر است.

چقدر موجب افتخار است که جوانهای برومندی در مملکت ما، در خدمت اسلامند.

شما جوانان مسلمان لازم است که در تحقیق و بررسی حقایق اسلام، در زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره اصالتهای اسلامی را در نظر گرفته و امتیازاتی که اسلام را از همه مکاتب دیگر جدا می سازد فراموش نکنید.

جوان قلبش لطیف است، ملکوتی است.

مبارزه علمی برای جوانان، زنده کردن روح جستجو و کشف واقعیتها و حقیقتهاست. (10)

جوان در نگاه غربیها

افسوس! اگر جوانان می دانستند و اگر پیران می توانستند. (هنری اشتاین، ادیب فرانسوی )

اشتباه جوانان در این است که فکر می کنند هوش می تواند جای تجربه را بگیرد و اشتباه پیران در این است که خیال می کنند تجربه می تواند جای هوش را بگیرد. (آنا هربرت )

در جوانی، اشتباه های بسیاری را باور می کنیم و در پیری، حقایق زیادی را باورنمی کنیم. (ضرب المثل آلمانی ) (11)

جنبه های مختلف جوانی

جوان و فطرت: جوان در فطرت و سرشت خویش، حق گرا و خداگراست و ویژگی هایی نظیر تمایل به ابتکار و خلاقیت و زیبایی دارد و باید زمینه های رشد این خصوصیات فطری برایش فراهم شود. او هم چون نهالی است که اگر به آن آفتاب، آب و خاک مناسب داده شود، رشد می کند و سالم می ماند و در برابر حوادث طبیعی خم به ابرو نمی آورد و از اصل خود بازگشت نمی کند تا این که همچون درختی تنومند و استوار گردد.

جوان و اندیشه: ای عزیزِ جوان، اندیشه به مانند آسیابی است که اگر گندم در آن بریزند آرد می دهد و اگر کلوخ در آن بریزند گرد و خاک می دهد و اگر هیچ نریزند، چون آسیاب دایم در حرکت است؛ خود را می ساید و از بین می برد و وجود اندیشه لغو می شود. ندانسته فکر کردن و ندانسته تصمیم گرفتن و عمل کردن موجب از بین رفتن کارآیی و ارزش اندیشه می شود. جوانان باید با علم صحیح و آگاهی کامل آینده خود را بسازند و اندیشه را با اهمیت و حیاتی و نه ساده و کم اهمیت تلقی کنند.

جوان و الگوپذیری: عدم آگاهی نسبت به پدیده های اجتماعی و عدم شناخت جوان نسبت به خود و کمال خویش و نبودِ الگوهای پذیرفتنی و وجود الگوهای نامناسب سبب انحراف جوان به سوی مکاتب فکری منحرف و پیروی از آنها می شود و به این ترتیب جوان از اصل خویش دور می شود.

جوان و پیروی از مردان خدا : زمانی که مربیان الهی هدف مقدس خود را، که دهوت به خداپرستی بود، به مردم عرضه می داشتند و مردم را به آیین حق می خواندند، بیشتر کسانی که گِردشان جمع می شدند و دعوتشان را صمیمانه اجابت می کردند جوانان بودند؛ چرا که جوانان سخنان پیامبران را موافق الهام فطری و ندای وجدانی خود می یافتند و آنان را بهترین پاسخگو برای تمنای فضیلت دوستی خویش می دیدند. جوانان با پیروی از مردان الهی، عالی ترین خواهش فطری انسانی خود را ارضا می کردند و از این راه موجبات خوشبختی مادی و معنوی خویش را فراهم می ساختند.

جوان و اندیشه پاکی: جوانان، عاشق حق و حقیقت و علاقه مند به تقدس اند جوان نسبت به نیکی و درستکاری حساسیت مخصوصی دارد و از آن لذت می برد. او در ذهن خود مدینه فاضله ای را ترسیم می کند که در آن تمامی ناپاکی ها از بین می رود.

مورسی دبس می گوید: در حدود پانزده تا هفده سالگی جوانان با ندای تقدس یا شجاعت، به لرزه در می آیند. آرزومند می شوند که جهان را از نو تشکیل دهند، بدی را نابود، و عدالت مطلق را حکم فرما کنند.

جوان و آزادی: از تمایلات سوزانی که با فرا رسیدن دوران جوانی با شدت و نیروی فراوان در نهاد جوانان بیدار می شود و آنان را مجذوب خود می سازد، خواهش آزادی است. انگیزه های جوانی مانند بادی است که برای راندن کشتی سودمند است، اما نباید بادبان کشتی را به حال خود واگذارشت و گرنه آدمی را با خود خواهد کشانید. آزادی بر اساس احساسات، آدمی خواری می کشاند و آزادی بر اساس عقل آدمی را با عزت و کمال هم پیمان می کند. محدود کردن تمنیات و خواهش های نفسانی شرط آزادی عاقلانه، و ثمره آن رسیدن به کمال است.

جوان و فضیلت خواهی: روح جوان خوبی ها را زودتر می پذیرد و به صفات انسانی سریع تر می گراید. امام صادق علیه السلام به یکی از دوستان خود به نام ابی جعفر احول که به نشر تعالیم اسلام مشغول بود، فرمود: تبلیغ خود را به نسل جوان معطوف دار؛ زیرا جوانان زودتر حق را می پذیرند و سریع تر به خیر و صلاح می گرایند. در این حدیث، امام صادق علیه السلام به صفای باطن و فضیلت خواهی نسل جوان تصریح فرمودند و این مطلب اشاره به این دارد که در ایام جوانی میل به فضیلت خواهی در جوانان بیدار می شود.

جمال جوانی: موضوع زیبایی از مسائلی است که همواره مورد توجه اسلام بوده است؛ چرا که خداوند جمیل است و جمال را دوست دارد. جمال دلپذیر و جذاب دوران جوانی، از زیبایی های طبیعی بشر است که در ایام جوانی با فروغ خیره کننده خود جلوه می کند. خودآرایی جوان امری است فطری. او همچنان که به خودآرایی می پردازد و جمال ظاهری را دوست دارد، شیفته فضایل اخلاقی و جمال سیرت هم هست؛ فضایلی چون فتوت، وفای به عهد، عزت نفس، رقت قلب و هزاران فضیلت دیگر. اما ای عزیز آگاه باش که جمال روحانی و سجایای اخلاقی تو چون شعله فروزانی است که اگر به خاموشی بگراید، مانند دسته گلی خواهی بود که با نوارهای رنگارنگ تزیین شده، اما بوی نامطبوع و زننده ای دارد و چنین دسته گلی هیچ گاه مورد پسندن واقع نخواهد شد.

جوان و رفاقت : انسان ها در تمام ادوار زندگی نیازمند دوستی با دیگرانند. آدمی از داشتن همدمی یک دل، احساس مَسرّت می کند و این احساس در جوانان بیشتر است. انتخاب دوست، برای نسل جوان از اساسی ترین مسائل است و دوستان دوران جوانی نقش موثری در خلق و خوی او دارند. دوستی بر اساس عقل و ایمان و مصاحبت با افراد پاک ضمیر آدمی را به کمال می رساند و از دست دادن آن همچون از دست دادن اعضای بدن است، همچنان که دوستی بر اساس احساس و مصاحبت با فرد فاسد، طبیعت آدمی را ناخودآگاه منحرف می سازد و روح شیطانی را جای گزین روح الهی می کند.

نیروی جوانی : مزارع سرسبز و خرم با کوشش جوانان آباد است، چرخ های عظیم صنایع با نیروی قوی جوان در حرکت است، ذخایر طبیعی که در اعماق معادن نهفته است با همت نسل جوان استخراج می شود، پایه های اقتصاد کشورها به نیروی فعال جوانان استوار است، دفاع از مرزها و حفظ استقلال و امنیت ممالک بر عهده نسل جوان است و در نهایت صعود به بالاترین قله های کمال به دست توانای جوان میسر می شود.

جوان و تفریح : تفریح از مسائلی است که آیین اسلام همواره به آن اهمیت داده است. امام علی علیه السلام می فرماید: شادمانی باعث بهجت و انبساط روح و مایه نشاط است. جوان نیروی قدرتمندی در وجود خود دارد که در عرصه های گوناگون از آن استفاده می کند و برای سازماندهی این نیروی با ارزش نیاز به تفریح و پرکردن اوقات فراغت دارد.

جوان و مشکلات جامعه : جوانان به خوبی نشان داده اند که قدرت رفع دشواری ها و مشکلات اجتماعی را دارند و اگر از انرژی آنها به طرز صحیح استفاده شود، قادرند بزرگ ترین موانع موجود بر سر راه جامعه را از میان بردارند. همان گونه که برای حل مسائل نظامی از نیروی جوان بسیجی بهره گرفتیم، برای رفع مشکلات دیگر نظیر مشکلات اقتصادی نیز می توانیم از این نیروی قدرتمند و عظیم کمک بگیریم و امکانات و منابع فراوان موجود در کشور را به کار بگیریم.

جوان و عبادت : از حیله های بزرگ شیطان آن است که انسان را به توبه و پارسا پیشگی در پایان عمر و زمان پیری وعده می دهد و او را به در جوانی غفلت می کشاند و بدین ترتیب هر روز که از عمر می گذرد زنجیرهای شیطانی محکم تر می شود. به همین جهت است که تهذیب نفس و عبادت در جوانی با وجود مکرهای نفسانی و شیطانی دارای ارزش بسیار است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله در این باره می فرمایند: برتری کسی که جوانی خدای را عبادت کند بر کسانی که در پیری به عبادت روی می آورند، به سان برتری پیامبران بر سایر مردم است. پس تا جوانی در دست توست، در عمل و در تهذیب نفس کوشش کن.

جوان و خلاقیت : بنابر نظر استرن برگ متداول ترین برداشت از خلاقیت عبارت است از این که فردْ فکری نو و متفاوت ارائه دهد. این پویایی فکری در جوان بیشتر است. او علاقه مند است آثار تازه ای که پر از نشاط و تازگی است خلق کند؛ چه آن که او همه چیز را جوان و تازه و پرنشاط می بیند و با خلق آثار نو می خواهد به مردم ثابت کند که دنیا پر از خوبی هاست.

جوان و مسئولیت پذیری : نقش عظیم جوانان پسر و دختر در شکل گیری انقلاب ما و حفظ آن بسیار مؤثر و تأمل کردنی است. از این رو نادیده گرفتن مسئولیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی این نسل پویا و کودک انگاشتن آنان کار غیر منطقی و ناصوابی است. (12)

جوان در آینه شعر

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را

نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را

کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم

به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را

نظر دهید »
چرا یزید می‌خواست قبل‌از حرکت امام‌حسین‌(ع) از مکه، آن حضرت را در آن شهر و دیار ترور کند؟
توسط نجمه رئيسي سرخوني in بدون موضوع

چرا یزید می‌خواست قبل‌از حرکت امام‌حسین‌(ع) از مکه، آن حضرت را در آن شهر و دیار ترور کند؟
یزید بزرگ‌ترین مانع خود را امام‌حسین‌(ع) می‌دید. یزید عنصری نبود که اهل تفکر و منطق باشد. بهترین راه این بود که به‌خاطر بیعت مردم کوفه، حسین‌(ع) را در مکّه به شهادت برساند و ماجرا را جوری مسخ کند، چون می‌دانست مردم کوفه نامه نوشتند و ممکن است مردم کوفه قیام کنند و نتواند در آن‌جا به مقصود خود برسد، تصمیم گرفت در مکه کار را تمام بکند و قائله را تمام کند و به اسم کسانی دیگر که شناخته شده نبودند تمام کند و یا به عنوان دعوای فردی مطرح کند.

چرا حربن‌یزید ریاحی زودتر از روز عاشورا به کاروان امام‌حسین‌(ع) ملحق نشد؟
حربن‌یزید ریاحی احساس روشنی در خود داشت و به حقانیت امام‌ ایمان داشت، ولی هنوز رشته‌های تعلق را سست نکرده بود تا از سپاه عبیدالله‌بن‌زیاد بریده شود. از طرف دیگر تصور می‌کرد اگر در صحنه باشد بتواند بدون جنگ و خونریزی مسئله را پایان دهد و قصد داشت امام را متقاعد کند که برگردد. اما روز تاسوعا دید قصه کاملاً جدی است و گفت من احساس کردم دیگر راه کاملاً‌بسته است. و به عمرسعد گفت ای عمر تو با حسین می‌جنگی؟ گفت:‌ آری می‌جنگم و هیچ پیروایی هم ندارم که بر اجساد آن‌ها اسب بتازانم. وقتی دید نمی‌شود مسئله را به شیوه‌ سیاسی یا با مماشات حل کرد ، تصمیم خود را گرفت و به یاران امام پیوست.

چه عواملی باعث شد تا حربن‌یزید ریاحی به امام‌حسین‌(ع) بپیوندد؟
خداوند نوعی هدایت برای او ایجاد کرد. انسانها دو دسته‌اند، یا سالک مجذوب‌اند یا مجذوب سالک‌اند. سالک مخدوب کسی است که خود راه می‌رود و خدا دستش را می‌گیرد و مجذوب سالک کسی است که خدا دستش را می‌گیرد تا راه بیفتد، گاهی اوقات با یک الهام انسان از جا کنده می‌شود.
حرّ در آخرین لحظات تصمیم‌اش فهمید که خداوند چه تقدیری را برای‌اش چیده است. زمانی حر تصمیم گرفت به اباعبدالله بپیوندد که ترفیع درجه گرفته بود،‌ از فرماندهی 1000 نفر به 4000 نفر رسیده بود. در موقعیت بالاتری که به دست آورد به آن پشت‌پا زد.

چرا امام‌حسین‌(ع) در شب عاشورا که لشکر عمر سعد قصد حمله به‌آن حضرت را داشت، از آنان مهلت خواست تا جنگ را به تعویق بیاندازند؟
امام می‌خواست آمادگی روانی یارانش را به نهایت برساند. فرمود «انی احب الصلوه» به‌آن‌ها بگو من عاشق عبادت‌ام و می‌خواهم امروز دوستانم و یارانم زمینه رشد روحی و روانی را داشته باشند و هم چنین خواست خانواده‌ خودش را آماده کند و اگر کسی می‌خواهد برگردد یا از سپاه عمرسعد به امام بپیوندد این فرصت را داشته باشد.

اطلاعات و آمار واقعه کربلا و روز عاشوار توسط چه کسانی نقل شده و تا چه حد صحت دارد؟
از چند جهت و از چند منبع اطلاعات رسیده است .از خیل کسانی که در کنار امام بودند و زنده مانده‌اند یاران امام‌حسین‌(ع)، ناظران صحنه بوده‌اند.
دسته دوم اطلاعات در عصر مختار به دست آ‌مد. مختار وقتی قاتلان و ظالمان را دستگیر کرد پیش از آن که آن‌ها را به قتل برساند می‌گفت : بگویید در کربلا چه کردید،‌ آن‌ها گزارش می‌دادند.
نکته سوم،‌ اصلاً در خود سپاه عمرسعد گزارشگرانی وجود داشتند که معروف‌ترین آنها حمیدبن‌مسلم است که گزارش می‌نوشت. اطلاعات از این سه طریق نوشته شده است و ثبت و ضبط شده است.

آخرین‌بار که آب به خیمه‌های امام‌حسین‌(ع) رسید چه زمانی بود و این کار توسط چه کسانی انجام شد؟
تا روز ششم آب بود. روز هفتم امام حفر چاه می‌کند، آب وجود دارد بعداً عمرسعد تهدید می‌کند و امام چاه را می‌بندد، و از روز هفتم آب نبوده ولی به نظر می‌رسد در شب نهم و حتی شب عاشورا هم آب بوده است، در شب عاشورا ابا عبدالله دستور داد مشک‌ها را آب کردند و آوردند که از این آب برای غسل استفاده کردند شبانه دعا خواندند،‌ اما آب مصرفی دیگر نبوده است. در روز عاشورا کاملاً آب قطع بوده است.

جنگ روز عاشورا توسط چه کسی آغاز شد؟
جنگ از صبح روز عاشورا که به نظر می‌رسد که حدود ساعت 9 تا 5/9 صبح است توسط عمرسعد آغاز شد. و فریاد زد ای لشکریان خدا سوار شوید،‌ می‌خواهم شما را به بهشت ببرم. خودش اولین تیر را رها کرد .پس‌ازآن 10000 چوبه تیر به سمت یاران امام پرتاب کردند که هیچ تن از یاران نبود که تیر نخورده باشد و پس از آن جنگ تن‌به‌تن شروع شد.

اولین شهید روز عاشورا کیست؟
درباره اولین شهید روز عاشورا چند قول وجود دارد،‌چون در اولین لحظات، بیش‌از 40 نفر شهید شدند، که تعیین اولین شهید بسیار مشکل است. اما در جنگ تن به تن می‌گویند اولین شهید عبدالله بن عمیر است که خودش و همسرش شهید شدند. بعضی‌ها گفته‌اند حربن‌یزید ریاحی اولین شهید است، اولین شهید از بنی‌هاشم علی‌اکبر(ع) است.

در صحنه کربلا چند زن به شهادت رسیدند؟
دختر ام وهب همسر عبدالله بن عمیر اولین زن شهید بود.

از خاندان امام‌حسین‌(ع) در کربلا چند نفر به شهادت رسیدند؟
از خانواده حسین‌(ع) 5 برادر شهید شدند که چهار برادر حضرت ابوالفضل العباس(ع)، عبدالله و جعفر و عثمان بودند، یکی هم ابا بکر است که حضورش تردیده کرده‌اند.که اگر ایشان هم آن‌جا باشند 5 برادر شهید شده‌اند. از فرزندانش حضرت ‌علی‌اصغر(ع) است. حضرت علی‌اکبر(ع) است که شهید شدند. در بعد از کربلا محسن یا مُحَسّین به شهادت می‌رسد و سقط می‌شود ودر پای کوه جوشن در سوریه دفن می‌شود و بعضی‌ها معتقدند که عبداله رضی غیر از علی‌اصغر(ع)‌ است، طفلی بوده که در کربلا متولد می‌شود و ظاهراً دو روزه یا سه روزه بوده وشهید می‌شود.

آیا حضرت علی‌اکبر(ع) از امام‌سجاد‌(ع) بزرگ‌تر بود؟
حضرت علی‌اکبر همان طور که با اسمش است فرزند بزرگ اباعبدالله بودند، ایشان در کربلا حدود 27 سال داشتند و برادرشان امام‌سجاد(ع) حدود 23 ساله بودند.
فرزند ارشد علی اکبر است امام سجاد (ع) علی اوسط و علی اصغر فرزند کوچک بودند.

آیا صحت دارد که امام‌باقر(ع) هم در روز عاشورا در کربلا حضور داشتند؟ اگر چنین است آن حضرت چند سال داشت؟
بله ، بعضی از اقوال هست که اما‌م باقر‌(ع) بوده و دلیل قطعی هم داریم برای این امر،‌ همان‌طور که در شهر شام امام محمّد باقر را می‌بینیم و به نظر می‌رسد تازه به 5 سالگی رسیده است.

دفن شهدا در کربلا توسط چه کسانی و در چه زمانی انجام شد؟
بعد‌از حادثه کربلا تا روز بعدش سپاه عمرسعد در کربلاست و غروب روز یازدهم قافله اسرا را از کربلا حرکت می‌دهند. عمرسعد کشته شدگان خود را دفن می‌کند، خودش نماز می‌خواند و از کربلا می‌روند، اجساد شهدای کربلا می‌مانند. قبیله بنی‌ریاح حضرت حر را می‌برند ویک مقدار دورتر دفن می‌کنند،‌ اما روز سوم امام‌سجاد(ع) خودشان می‌آیند، چون بنابر اعتقاد ما شیعیان در دفن امام باید امام بعدی حضور داشته باشند، امام سجاد (ع) می‌آید و به شناسایی اجساد بدون سر می‌پردازند. قبیله بنی‌اسد که آمدند بدن‌ها را نمی‌شناسند، امام سجاد(ع) همه را شناسایی می‌کنند، و همه شهدا را در قبر بزرگی که آماده شده ‌ می‌چینند، و بعد حضرت امام‌حسین‌(ع) را جداگانه دفن می‌کند و حضرت ابوالفضل (ع) را در کنار علقمه دفن می‌کند .
آخرین کسی را که دفن کردند جَون بود، جون غلام ابوذر بود، می‌گویند یک هفته بعد که بدنش را پیدا کردند بوی خوش می داد و معطر بود،‌ جون از امام حسین (ع) خواسته بود که او را دعا کند تا پس از مرگ بدنش زیبا و معطر شود.

آیا دشمنان سرهای تمام شهدا را از پیکر آنان جدا کردند؟
همه را خیر. سر حضرت حر را جدا نکردند. سر حسن مثنی را جدا نکردند،‌چون هنوز زنده بود و یک نفر آمد شفاعت کرد ،آشنایی داشت با حسن مثنی و او را برد و بعداً زنده ماند.
ولی آن‌قدر که مشخص است هفتاد و دو تن، هفتاد و دو سر است.

مدفن حضرت زینب‌(س) کجاست؟
در مورد مزار حضرت زینب اختلاف اقوال بین مصر و شام زیاد است. بسیاری می‌گویند، در تبعید در مصر از دنیا می‌رود، ولی به نظر می‌رسد قول درست‌تر این باشد که در برگشت به شام برای دیدار آشنایان از جمله همسرش عبدالله بن جعفر که آن جا بود و در شام از دنیا می‌رود و قبر ایشان در شام است.‌

اولین زائر قبر امام‌حسین‌(ع) چه کسی است؟
جابر بن عبدالله اولین کسی است که در روز اربعین به زیارت ابا عبدالله الحسین (ع)‌ می‌آید، واولین کسی که در کربلا ساکن شد و در آنجا خانه برگزید، سیدابراهیم مجاب بود.

اولین‌بار توسط چه کسانی و در چه تارخی برای مزار امام‌حسین‌(ع) ضریح و بارگاه درست شد؟
بعد از کربلا با فاصله بسیار کمی قبر اباعبدالله(ع) شاخص می‌شود ،آن‌جا را آماده می‌کنند. آن طور که از تاریخ معلوم است یک درخت سدری نزدیک قبر امام‌حسین‌(ع) بوده، کم کم آن‌جا آبادانی می‌شود به طوری که گروه‌های انقلابی برای آغاز حرکت خودشان می‌آمدند و از آن‌جا حرکت خود را آغاز می‌کردند. مثل گروه توابین و …مانند جریان حضرت مختار . در زمان متوکل تصمیم گرفتند قبر اباعبدالله را تخریب کنند حتی دستور داد شخم بزنند و آب ببندند تا قبر امام (ع) گم شود اما شیعیان علامت‌گذاری کردند، و قبر ابا عبدالله (ع) محفوظ ماند .

ضریح فعلی حضرت امام‌حسین‌(ع) چه زمانی و توسط چه کسانی ساخته و نصب شد؟
در عصر صفویه به طور جدی ضریح و بارگاه ساخته شد و در دوران قاجار شرایط فعلی تثبیت شد، در عصر ناصرالدین شاه جدی‌تر بود به طوری که ناصرالدین شاه خود به کربلا رفت.

سرهای شهدای کربلا در کجا دفن شده است؟
بعد از انتقال سرهای شهدا ، از کوفه به شام، سرها را در چند نقطه دفن کردند، به طور مشخص در محلی است که باب‌الصغیر گفته‌اند ، 16 سر از سرهای شهدا ی کربلا در آن‌جا است، علامه حسن امین اعتقاد دارد که 4 سر آن‌جا هست،‌ سر حضرت ابوالفضل العباس،‌ علی اکبر، قاسم و حضرت حبیب را ایشان مسلم می‌داند.
قسمت دیگر تحت‌عنوان رأس‌الحسین وجود دارد که تعدادی از سرها آن‌جا دفن شده‌است . به نظر می‌رسد که در چند نقطه‌ این سرها را دفن کرده‌اند.

برای زیارت قبر امام‌حسین‌(ع) ثواب‌های مختلفی از سوی امامان و بزرگان دینی ما نقل شده است. چرا میان این ثواب‌ها تفاوت وجود دارد؟ به طور مثال یک حدیث گفته که زیارت امام‌حسین‌(ع) برابر یک حج و دیگری ثواب چند حج را نقل کرده است.
عمدتاً این‌ها برای تشویق است و هم برای تجدید‌ عهد، هم برای بازسازی معنوی خود، نوعی باب معرفت باز می‌شود،‌ ائمه را بهتر می‌شناسند، این‌ها به تناسب افراد متفاوت ممکن است متفاوت باشد. ممکن است کسی برود و پاداشی را نداشته باشد.

شخص مسلمان در چند مکان می‌تواند نماز خود را کامل بخواند، حتی اگر مسافر باشد. آیا حرم امام‌حسین‌(ع) هم جزو این مکان‌هاست؟
نکته لطیف این است که ما در سفر نمازمان قصر است . در جایی گفته‌اند نماز ما تمام است گویی آنجا در خانه خود هستید مانند کعبه ، مسجد کوفه. در کنار مزار اباعبدالله انسان مختار است گویی خانه خود انسان است تا احساس بیگانگی نکند.

در واقعه کربلا چند کودک و نوجوان به شهادت رسیدند. این شهدا چه کسانی هستند؟
آمار دقیقی که من کار کرده‌ام و اسامی‌شان را آورده‌ام 31 نفر هستند، 31 نفر نوجوانان و جوانان کربلا هستند، البته بعضی‌ها زنده می‌مانند.

کوچک‌ترین شهید کربلا چه کسی است و چند سال داشت؟
عبدالله رضی که در کربلا متولد شد. دو روزه یا سه روزه بود، و اگرکودک سقط شده را در نظر بگیریم به عنوان شهید تازه متولد شده است.

سالمندترین شهید کربلا کیست؟
حبیب بن مظاهر اسدی است، ظاهراً‌ سن‌اش حدود 80 سال است و عابث هم هست که سن‌اش حدود 78 سال است که چند نفر از شهدای کربلا از صحابه پیامبر بودند.

مقام شهدای کربلا با کدام گروه از شهدای اسلام برابری می‌کند؟
با هیچ‌کس مقایسه نشده‌اند، اباعبدالله فرمود من از یارانم وفادارتر و خوب‌تر نمی‌شناسم. به خدا همه‌شان را آزمودم، آنها را جز سنگ‌های صبور و ستبر کوهستان نیافتم. اینان آن‌چنان به مرگ شیفته‌اند که کودک به سینه مادر.

واقعه عاشورا کدام روز از هفته اتفاق افتاد؟
ورود امام‌حسین‌(ع) به کربلا از روز پنج‌شنبه دوم محرم بود و شهادت امام‌حسین‌(ع) روز عاشورا،‌ جمعه‌ای بوده که 21 مهر ماه محرم سال 59 شمسی است.

چرا در میان امامان و بزرگان دین اسلام، تنها روز چهلم و اربعین را برای امام‌حسین‌(ع) می‌گیرند؟
کتابی است به نام خصائص‌الحسینیه، از آقای شیخ‌جعفر شوشتری( ره)‌، که خصوصیات امام‌حسین(ع) را گفته است. این کتاب ویژگی‌هایی از امام حسین (ع)‌ را برشمرده که هیچ جا نیامده است،‌ در آن اربعین مکرر امام‌حسین‌(ع) را توضیح داده است. تنها کسی که اربعین دارد، لبیک دارد، امام حسین‌(ع) است. تنها کسی که اربعین مکرر دارد، چون اباعبدالله مکرر است.کل اسلام متبلور شده در وجود ابا عبدالله و اساس ما، بودن ما، زیستن ما، و بقای اسلام ریشه در فرهنگ ابا عبدالله دارد.

آیا عبدالله که نام یکی از کودکان امام‌حسین‌(ع) است همان علی‌اصغر است؟
عبدالله داریم به نام عبدالله رضی، یعنی عبدالله شیرخوار، به نظر می‌رسد غیر از علی‌اصغر(ع)‌ است.

آیا امام‌حسین‌(ع) یار ایرانی هم داشت؟
به طور روشن نمی‌توانیم بگوییم که در کربلا، اباعبدالله یار ایرانی داشته باشد. اما من اسلم ترکی را به احتمال بسیار زیاد ایرانی می‌دانم و من یک چهره می‌شناسم که اولین شهید کربلا ایرانی است، زمانی که حضرت مسلم را دستگیر کردند و به دارالعماره می‌بردند فقط یک نفربه یاری مسلم می‌شتابد، یک آهنگر اردبیلی بود و مسلم را می‌بیند با پتک آهنگری حمله‌ می‌کند و تیر بارانش می‌کنند. پس اولین شهید از مجموعه شهدای کربلا ایرانی و اردبیلی بوده است.

در منابع هست که یک طبیب ایرانی به امام‌زین‌العابدین‌(ع) کمک کرد؟ این مسئله صحت داردیا خیر؟
اینها را یک مقدار با تردید باید گفت، طبیب‌های ایرانی در عصر ائمه فعال بوده‌اند، دانشگاه جندی‌شاپور اهواز از امیرالمؤمنین دعوت کردند در شورای علمی خودشان تصمیم می‌گیرند علی (ع) را دعوت کنند برای تدریس شیمی به آن دانشگاه بیایند، چون شنیده بودند که علی‌(ع) یک بیمار جذامی را با آهن مداوا کرده است. پس‌ بعید نیست که پزشکان ایرانی با اباعبدالله ارتباط داشته باشند.

امام‌حسین‌‌(ع) از شهادت مسلم آگاه بود یا خیر؟
خبر شهادت مسلم پس‌از حرکت ایشان به امام‌حسین‌(ع) رسید. در روز هشتم ذی‌الحجه درست زمانی که اباعبدالله حرکت می‌کند، مسلم به شهادت رسیده است. اما چند منزل پس‌از حرکت امام خبر به ایشان می‌رسد. به نظر می‌رسد اصلی‌ترین محل دریافت خبر در منزل سوم است، به حضرت در آن‌جا خبر می‌دهند که مسلک و هانی را شهید کرده‌اند.

نظر دهید »
دفاع مقدس
توسط نجمه رئيسي سرخوني in بدون موضوع


سال‏هاست که آسمان، کوچ غریبشان را بر شانه‏هایمان، پرنده می‏تکاند و آفتاب ، مسیر چشمانشان را با انگشت نشان می‏دهد و می‏گرید.سال‏هاست که رفته‏اند و بادها، بوی پیراهنشان را بر خاکریزهای بسیار، مویه می‏کنند. آنان انعکاس روشن خورشید در رودخانه‏های سرخ حماسه‏اند. دلشان، دریا می‏نوشت و نگاهشان، توفان می‏سرود. برخاستند؛ آن هنگام که نفس‏های سرما، پنجره‏ها را سیاه کرده بود و شهر، می‏رفت که در اضطراب ثانیه‏های تجاوز، کمر خم کند. برخاستند و با قدم‏های استوارشان در رگهای وطن، خون زندگی جاری شد. پلاک بر گردن و چفیه بر شانه، جاده‏های صلابت را پشت سر گذاشتند و خاک را لبخند كاشتند.پا در رکاب ستاره و باران ، آسمان عشق را تا دورترین‏ها درنوردیدند و اینک ، ما مانده‏ایم و این خاک مردابی. ما مانده‏ایم و تکثیر بی‏وقفه ابرهای خاکستري. رفته‏اند و باران‏ها را با خود برده‏اند و فصل‏هایمان ، بی‏جوانه و آفتاب مانده‏اند.کوچه‏های شهر را که ورق می‏زنم ، نامشان را بر پیشانی افتخار این سرزمین، درخشان می‏یابمتقویم‏ها جفا کرده‏اند، اگر تنها به چند روز برای شهیدان بسنده کنند. قلم‏های منظوم اگر کم بگذارند ، در حق خون ، کوتاهی کرده‏اند.پوتین‏ها فقط اندکی از رشادت بچه‏ها را پیش بردند.معبرها فقط مقداری باریک ، برای شناخت آنان گام برداشتند. کوله‏های همت آنان ، واکنش سبزی بود در برابر خزان‏زدگی و هجوم اتفاقِ پاییز. آنجا که آنان رفته بودند، چشم‏های ما، حرفی برای گفتن نداشت.همه حرف‏ها را با لبخند و گریه‏ها می‏زدند.خاکریزها، گواه خوبی هستند بر اشک‏های چکیده از دعای کمیل‏شان. شب‏های جمعه بعد از آنها، تاولی است بر گام‏های نرفته ما. اُنس با واژه‏های دنیایی، برای لب‏های ما ماند و شگفتا از آنان که در جبهه ، با لحن‏های متفاوت ، استقامت را به شعر درآوردند!آن‏گاه که مفاتیح یا اسلحه به دست می‏گرفتند، غزل‏هایی از ملکوت ، در چهار گوشه سنگر گُل می‏کردبرادر! خواهر! ما بدهکاريم! ما به آن روزها و شبها بدهکاريم. ما به آن مادر و پدر که با اشک و گريه، فرزندشان را روانه جبهه کردند، بدهکاريم. به آن خانمي که بغضش را در گلو خفه کرد تا سد راه شوهرش نشود، به آن نوزاد سه ماهه که حسرت گفتن کلمه «بابا» را تا هميشه بر دل خواهد داشت، بدهکاريم. به مظلوميت آن شهيدي که دلش براي تنها دخترش تنگ مي‌شد، اما فرصت بازگشت به خانه را نداشت، بدهکاريم. به بزرگي و غرور آن امير ارتش که به او گفتند دخترت روي تخت بيمارستان منتظر ديدن توست، برگرد، اما او بخاطر صدها جوان هم سن و سال دخترش حاضر به ترک جبهه نشد و تنها زماني به خانه برگشت، که جسد دخترش را دفن کرده بودند!… ما بدهکاريم. ما به اندازه قطرات اشک مادران و همسران ، به اندازه قطرات خون به ناحق ريخته ، بدهکاريم. به مظلوميت، معصوميت دختران و پسران بابا نديده ، به گريه‌هاي شبانگاه همسران شوهر از دست داده ، بدهکاريم. به بزرگي پيرمردي که کمر خم نکرد و بر جنازه تنها فرزندش نماز خواند، بدهکاريم. ما به نام هزاران هزار شهيد ، جانباز، اسير، به هزاران هزار خانواده ، هزاران هزار پدر و مادر، هزاران هزار کوچه که نام شهيد را بر آن گذاشته‌اند ، بدهکاريم. ما به امام (ره) … ما به ايران، به اسلام بدهکاريم…..

نظر دهید »
شهدای هرمزگان
توسط نجمه رئيسي سرخوني in بدون موضوع

شهید محمد احترامی سرخائی
 

نام شهید : محمد احترامی سرخائی

نام پدر : سلیمان

تاریخ تولد : ۴/۹/۴۴

تاریخ شهادت : ۱۹/۱۰/۶۵

محمد احترامی سرخائی در تاریخ ۴/۹/۴۴ در شهر شهید پرور بندرعباس به دنیا آمد و توجوانی ۱۴ ساله بود که راهی جبهه های نور عیله ظلمت شد و سر انجام در تاریخ ۱۹ / ۱۰ /۶۵ ، عملیات کربلای ۵ ، منطقه عملیاتی پاسگاه زید ، به شهادت رسید .

فرازی از وصیت نامه  :

اکنون که دارم به عنوان رزمنده به جبهه می روم هیچ آرزویی جز پیوستن به صفوف رزمندگان و نامبود کردن دشمنان اسلام ندارم . همچنان که سراپایم را هیجان گرفته و از عشق به خدا و دیدار مولایم به تپش افتاده است .

پیوند پایدار (۱) دیدگاه

شهید موسی آزموده
 

نام شهید : موسی آزموده

نام پدر : حسین

تاریخ شهادت : ۹/ ۹/ ۶۰

تاریخ تولد : ۲۷/۵/۴۲

آنان که بر در گاه داور بر دار عشق رفتند ، همان ستاره جبینانند که رو ز رستاخیز به قافله سالاری حسین ( ع) ، بی سر اما سربلند پا به عرصه  محشر می نهند . شهید موسی آزماده در تاریخ ۲۷ / ۵ / ۴۲ در سرزمین شراره های آفتاب ، بندرعباس ، متولد شده او نیز چون غنچه هایی دیگر این باغ نسیم ایمان رقص شهادت برگزیره و در تاریخ ۹ /۹ / ۶۰ ، عملیات طریق القدس ، منطقه عملیاتی بستان به شهادت رسید . روحش قرین رحمت حق باد .

پیوند پایدار نوشتن دیدگاه

شهید غلامعباس آتش دهقان
 

نام شهید: غلامعباس آتش دهقان

نام پدر: سبز على

تاریخ تولد: ۱/ ۶/ ۴۴

تاریخ شهادت  ۱۹/۱۰/۶۵

راست قامتان روزگار، استوار، در میدان نبرد ایستاده اند تا ببینند کیست که بر اسلام شمشیر کشیده است؟ شالید غلامعباس آتش دهقان، شیردلى از نسل سربه داران در سال ۱۳۴۴ در شهر بندرعباس به دنیا آمد. او پس از به پایان بردن دوران ابتدایى و راهنمایى با شروع جنگ تحمیلى به سوى جبهه هاى نور شتافت. آن جا که عطر مهدى (عج) در فضا پراکنده بود. او قبل از عزیمت به جبهه تمامى کتاب هایش را به کتابخانه ى شهید دستغیب بخشید. صوت دلنشین قرآنش تا ابد در جان همسنگرانش جاریست و بالاخره سرمست از عشق على (ع)، در شامگاه جمعه پس از قرائت دعاى کمیل در تاریخ ۱۰/۲/۶۲، عملیات بیت المقدس، منطقه ى عملیاتى ام الرصاص به سوى عرش به پرواز در آمد. وقتى آتش عشق به پا مى شود، آتشى که نمى میرد، همیشه در دل کسانى صبح راورق مى زند که سر سپرده ى حریم یارند.

فرازى از وصیت نامه

امیدوارم روزى شاهد آن باشیم که پرچم خونین اسلام  بر فراز همه ى مما لک و کشورهاى محروم و مستضعف به اهتزاز درآید و بساط استکبار و استبداد و استعمار جهانى برچیده شود.

برگرفته از کتاب یک خلیج تشنگی

پیوند پایدار (۱) دیدگاه

شهید غلام آبسینه
 

نام شهید: غلام آبسینه

نام پدر: شنبه

تاریخ تولد:۱/۶/۴۴

تاریخ شهادت: ۱۹/۱۰/۶۵

در اولین روز از شهریور ماه سال ۱۳۴۴ در روستای کنارو از توابع شهرستان بندرعباس، شهید غلام آبسینه به دنیا آمد. او که بر پیشانى،خط سرخ شهادت داشت از کودکى به نماز، دعا و قرآن علاقمند بود.دوره ی دبستان را در همان روستای کنارو به پایان برد و براى ادامه ى تحصیل به بندرعباس آمد. شهید غلام آبسینه  با وجود این که محصل بود، فعالانه در راهییمایى ها و مراسم مذهبى شرکت مى کرد. او با شروع جنگ تحمیلى به سوى جبهه هاى جنوب عازم،و در عملیات والفجر ۱ به شدت مجروح شد و پس از بهبود و بازگشت به جبهه در تاریخ۱۹/۱۰/۶۵، عملیات بیت المقدس، منطقه ى عملیاتى ام الرصاص به شهادت رسید.

پیراهن پاره پاراش را بنگر      زخم تن پر ستاره اش را بنگر
برروی زمین فتادنش را دیدی    برخاستن دوباره اش را بنگر

فرازى از وصیت نامه

خدا را شکر مى کنم که توفیق جهاد به من داد و شکر مى کنم که امام عزیز را که نعمت خداوندى است، براى راهنمایى ملت جهان فرستاد وامیدوارم که در روز قیامت هم شفیع ما باشد. همیشه عاشق امام باشید.

برگرفته از کتاب یک خلیج تشنگی

پیوند پایدار نوشتن دیدگاه

شهید علی آبسواران
 

نام شهید: على آبسواران

نام پدر: حاجى

تاریخ تولد: ۱/۴/۴۸

تاریخ شهادت: ۴/ ۱۰/ ۶۵

یاران حسین را نورى بر پیشانى، دلى در سینه است که با آن نور.هدایت مى شوند. شهید على آبسواران در تاریخ ۱/۴/۱۳۴۸در روستاى کنارو دیده به جهان گشود. او که از کودکى به یاد امام حسین (ع) زنده بود و به ذکر خدا خرسند مى شد، پس از به پایان رساندن دوره ىراهنمایى، براى ادامه ى تحصیل به بندرعباس رفت.وجود برادرى بزرگوار چون شهید محمد آبسواران باعث شد ازکودکى او را سرمشق و الگوى خویش قرار دهد، شهادت برادر عشق وشهامت را، در دل او بیافزاید. شهید على آبسواران با تشکیل کتابخإنه ومطالعه ى کتاب هاى مذهبى و لبیک گفتن به نداى امام در راستاى تشکیل بسیج ۲۰ میلیونى و شرکت فعال در برگزارى مراسم دعاهاى پرفیض کمیل و توسل و آمادگى کافى را براى دیدار دوست پیدا کرد.سرانجام روز وصل فرا رسید، او در عملبات ظفرمندانه ى کربلای۴″منطقه ى عملیاتى ام الرصاص در تاریخ ۴/۱۰/۶۵ به خیل عظیم یاران حسین (ع) پیوست.فرازى از وصیت نامه:از مال دنیا چیزى ندارم که درباره ى آن بنویسم،، ولى چرا! مقدارى خون ناقابل دارم که آن را هم در راه خدا و رسو ل خدا (ص) انغاق مى کنم.شهادت نعمتى بس گران است که انسان مى تواند آن را با ثروت ایمان بخرد.

برگرفته از کتاب یک خلیج تشنگی

پیوند پایدار نوشتن دیدگاه

شهید عون آبسته
 

نام شهید: عون آبسته

نام پدر: غلام

تاریخ تولد: ۱/۳/۱۳۴۱

تاریخ شهادت: ۲۴/۴/۱۳۶۱

زمین را بنگر. رنگین به خون عون و عباس و جعفر است و آسمان را که هر غروب پیشانى بند سرخ ایشان را بر جبین مى بندد. شهید عون آبسته در تاریخ ۱/۳/۱۳۴۱ در شهرستان بندرعباس به دنیا آمد. تحصیلاتش را در سن ۷ سالگى آغاز کرد و دانش آموز بود و قلم در دست داشت که اسلحه بر دوش گرفت و به سوى جبهه های نبرد با کفار قدم برداشت و در تاریخ ۲۴/۴/۱۳۶۱، عملیات رمضان منطقه ى عملیاتى پاسگاه زید به شهادت رسید و فرشتگان از عطر پیکر پاره پاره اش گللاب برچیدند.

برگرفته از کتاب یک خلیج تشنگی

پیوند پایدار (۱) دیدگاه

شهید سید احمد هاشمى
 

نام: سید احمد

نام خانوادکى : هاشمى نخل ابراهیمى

فرزند: سید یوسف

تاریح تولد: ۱/۷/۱۳۴۴

محل تولد: روستای نخل ابراهیمی

بخش مرکزى- شهر میناب استان هرمزگان

تاریخ شهادت: ۲۵/۴/۱۳۶۱

محل شهادت: جبهه شلمچه

مدرک تمصیلى:  فوق دیپلم

شاکرد ممتاز و ثمونه در سطع کشور مرکز ثربیت معلم یزد قسمت از زندیگنامه و خاطرات مرحرم سید احمد هاشمی فرژند مرحوم حاج اقا سید یوسف ساکن میناب جنوب معظم له در یک خانواده روحانی و سادات جلیل القدر در سال ۱۳۳۴شمسى چشم بحهان کشود; دوران خردسالى وى از اخلاق حمیده و صفات  پسندیده مرحوم پدرشان برخوردار بودند تا اینکه در سن چهارسالکى مادرشان برحمت ایزدى پیوست و از شش سالکى مشغول به فراکرفتن قرآن مجید شد که در اثدک زمانى قرآن را یا د گرفت و در سن هفت سالگی وارد تحصیلات ابتدایی شد و هنوز تحصیلات ابتدایى را تمام نکرده که پدرشان نیز برحمت ایزدى پیوست. فلک تا بود اینش کار بود اولیاء و دوستان خدا امتحاناتشان بیشتر است خلاصه ششم ابتدایى را در میناب تمام و از آنجاییکه مرگ پدر و مادر کرد یتیمى بر رخسارشان پاشیده بود زندکى در میناب برایشان سخت و غیر قابل تحمل بود بنابراین به یزد که برادرشان جناب آقاى سید حمزه هاشمى که تحصیل علوم دینى مینمودند رهسپار کردید. در یزد تحصیلات دبیرستانى اش را نیز با موفقیتى چشم گیر و کم نظیر بپایان رسانید. در دوران تحصیلات دبیرستان سراسر فکر و اندیشه اش غرق در جستجو مهمات و مطالعه و تحقیق بود و نسبت به  انجام برنامهای مذهبی فوق العاده عشق می ورزید به طوریکه تلاوت قرآن کریم را در مراسم صبحگاهی و همچنین با نوشتن مقالات و عبارات و نیز از طریق سخنرانیها در کلاس درس و در مجالس مذهبی در ارشاد دیگران می کوشید .

شهید سید احمد هاشمی در موقع مسافرت به شهرهای دیگر بیشتر در فراهم آوری کتابهای مفید و سودمند بحال اجتماع بود . چون از نظر مالی توانایی خرید کتابهایش نداشت ساعتها اوقاتش را صرف نوشتن مقالات در کتابخانه ها می کرد و با قرائت و در اختیار دانش آموزان دیگر گذاشتن در خدمت به اسلام می کوشید. بعد از اتمام دبیرستانها جهت ادامه تحصیل وارد دانشسرای راهنمایی یزد شد و تحصیلات دو ساله دانشسرا را با اخراز مقام اول در ایران بپایان رسانید .

در مسافرتهایی که به شهرها داشت کتابهای مذهبی و مفید به حال اجتماع را فراهم می آورد و لذا اغلب دوستانش را که قصد مسافرت داشتند به خرید کتاب ماموریت می داد بطوریکه در دوران تحصیلات دانشسرا یکی از دوستانش که سفری به اصفهان داشت سفارش نمود تا کتاب غرب زدگی جلال آل احمد را در صورت پیدا کردن برایش خریداری نماید که ضمن سوال دوستش ار کتاب فروشی توسط ساواک اصفهان دستگیر شده و در پی علت یابی و انگیزه خرید کتاب ضمن تماس ساواک اصفهان با ساواک یزد شهید سید احمد را از دانشسرا به ساواک اصفهان احضار می نماید ولی او که ار هوش سرشار و درایت عمیق بر خوردار بود ابتدا کتابهایی که از نظر رژیم منحوس بود را از خانشان به منزل همسایه شان برد و سپس خود را به ساواک معرفی می نماید که اتفاقا خانشان توسط ماموران مزدور آمریکایی ساواک بازرسی می گردد که طبق عمل پیش بینی شده خوشبختانه چیزی دستگیرشان نمی شود . تحصیل سید احمد هاشمی بعد از اتمام تحصیلات و اخذ فوق دیپلم جهت انجام خدمت در مدارس سعادت آبادفارس تدریس می نوماید . در شروع انقلاب خونبار امت شهید پررورمسلمان ایران به رهبری قائد عظیم الشان خضرت امام خمینی ره با سختراتی در اجتماعات  و پخس اعلامیه های امام خمینی در جریان پریروزی انقلاب فعالیت می نماید .

بعد از پیروزى انقلاب در رابطه با تشکیل هیئت هفت نفره و شقسیم اراضى به منظور قطح دست خوانین، برخود لازم مى داند علاوه بر امر تدریس به عنوان یکى از اعضاى هفت نفره به اسملام خدمت مى نماید شهید سید احمد بعد از ۴ سال خدمت در سعادت آباد فارس به یزد منتفل شد. و به عنوان مربى تربیتى در آمورش و پزورش مهریز انجام وظیفه مى نماید.

شهید سید احمد ضمن شرکت در دعاى کمیل همیشه دعا مى کرد که خداوند او دا از سعادت شهادت بى بهره نسازد شهیدى که شبها شبها سجاده اش برای  انجام نماز شب گسترده بود و پیوسته برای شهات و خیلى به سعادت ابدى و رسیدن به لقاء الله ملتمسمانه از خدا استمداد مى جست سرانجام با شرکت پیاپی در نبرد حق علیه باطل نداى امام امت را لبیک گفته و در تاریخ ۲۵/۴/۶۱در جبهه به فیض عظیم  شهادت که آرزوی دیرینه اش  بود رسید و به دیدار خدایش شتافت .

یادش گرامى، روحش شاده و راهش پر رهرو پاد در پایان شایسته است جهت پى بردن به روح متعالى مرحوم شهید و عمق سوز و گداز و عشق فراوان سید احمد براى شرکت در جبهه نبرد علیه باطل به درج مختصرى از تقاضاى به جبهه و وصیتنامه اش بپردازیم.

متن درخواست  تقاضاى اعزام به جبهه شهید سید احمد هاشمى

از اداره آموزش  پرورش شهرستان مهریز یزد:

“ریاست محترم اداره أموزش و پروردش شهرستان مهریز”

احتراما هنگام کارزار است و عاشقان راه حق را پروانه گونه بودن لازم، لذا چون اینجانب سید احمدهاشمى که در قسمت امور تربیتى اداره آموزش وپرورش مشغول انجام وظیفه هستم و در بسیج سپاه جهت اعزام به ببهه ثبت نام نمود. و موافقت ان اداره را ضرورى د یده ا ند. لذا استدعاى عاجزانه مى شود ما را از این خوان گسترده نعمت در جبهه هاى نبرد محروم ننمود. و موافقت خود را اعلام نمائید.

متن وصیت نامه شهید سید احمد هاشمی

بسم رب الشهداء و الصدیقین

در هنگام کوچ قران را گشودم و حاصلش این است که زینت بخش احوالنا این حقیر شد:

ان ا… اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند

فرزند و عیال و خان و مال را چه کند

دیوانه که هر دو جهانش بخشى

دیوانه تو هر دو جهان را چه کند

خداى را شکر که به ما توفیق رهروی راهش را اعطا فرمود که اگر او عنایتى نمى کرد ما جسمى کوچک در بیابان پر فریب که مارهایش هر لحظه به رنگى طمع بلعیدن ما را دارند چه مى کردیم عاشقان روی یار به گرد او مى چرخند و مى سوزند و ما سوختگان راه امامتیم. اینک هنگام عاشوراست و خون و پیام با هم انسانها را مى خوانند و جبهه جلسه امتحانى است به گستردگى همه میدانهاى کارزار و پهنای همه تاریخ که در این جلسه نخست خود را مى آزمائیم که چند مرده حلاجیم و به خودشناسى نائل مى گردیم و خدا ایمان اگر خواند به  لقا ئش مى شتابیم که آه چه زیباست دیدار او… که در همه جا هست و ما از او دوریم وچه بى حیا و بى معرفتیم که یار از من نزدیکتر به من است و این عجیبتر که من از وی دورم. دوست دارم برخیزم این حدیث نوشته شود: من طلبنى وجدنى و من وجدنى عرفنى و من عرفنى احبنى و من احبنى عشقتى عشقته ومن عشقته قتاته. جانا به خرابات آى تا لذا جان بینى جان را چه خوشى باشد هم صحبت جانانه چه زیباست از خود جدا شدن در لحظات اوج با او بودن. خدایا این چه حکایتى است که ایران را یکباره تکان دادى، مگرنه اینکه هر چه داریم از تو داریم و گوهرى که تو ما را اندکى لایق داشتى و به ما نا اهلان دادى تا ما را اهل کند گوهر شب چراغى، پیر مرادى که چراغ در کوچه هاى ظلمانى گرفت و ما را به رهبرى بنام روح خدا، امام خمینى، این شب زنده دار روز فریاد، علیه مستکبران همه تاریخ و فرعونیان و بلعم با عورهاى همه زمانها و همه مکانها، و واى بر ما اگر بدون عشق او بمیریم که اگر مردیم اعمالمان ضایع است. برادران و خواهرانم این مرد الهى را بشناسید، بشناسید، بشناسید و ارج نهید که هر چند قطره دریا را نمى شود محک زد. اینک زمان پر و بال زدن تا کوى دوست فرا رسیده پس سبکبال به پرواز در مى آییم. خدایا بر ما منت نهادى که گفتیم: الهم اجعلنى من جندک واجایتمان نمودى، چگونه شکران این نعمت را بجاى مى آوریم بجز با خونمان و گوشتمان و پوستمان که همه اینها از ما نیست که بر تو منت گذاریم و اینها همه از توست، پس الیه راجعون و ما انا ا…ئیم . برادران و خواهرانم؛ با تقوی و دعا و آگاهى و شب زنده دارى از خود جدا نشوید، و به سوی او اوج گیرید از گرفتاریها و مصائب مهراسید که دنیا میدانگاه آزمایش است ر رو سیاهیم اگر در این پهنه مردود شویم. در طریقت پیش سالک هر چه آید خیر اوست در صراط مستقیم دل کسى گمراه نیست .

 بر در میخانه رفتن کاریگرنگان بود

خود فروشان را به کوی می فروشان راه نیست

بار خدایا دهانهای کثیفى به مقام و رهبرمان و ولایت فقیه توهین کرده و مى کنند، آنها را درهم شکن. خواهران مسلمان ایرانى اسلام تعارف بردار نیست اگر مى گوئی مسلمانی  حجاب یکى از قوانین اسلام است اگر رعایت نکنى در مسلمانى تو شک است، این پوشش مقاومت و حدیث خون فاطمه (س) و فریاد انقلاب زینب و ام کلثوم و سرود  نیایشهاى خدیجه و سنگر دفاعی انقلاب اسلامى و پاسدار تقوى خودت و کیان اسلام را حفظ کن. خدایا برما رحم کن و لحظه ای ما را به خودمان وامگذار، توفیق قدردانى از نعمتهایت و پیروى از نایب امام زمان، روح خدا، جان جانان،  خورشید تابان، امام خمینى را به ما عطا فرما.

الهم اجعل محیا محمد و آل  محمد و مماتى ممات محمد وآل محمد

معلم توفیق یافته سید احمد هاشمى – ۱۲/۲/۶۱

پیوند پایدار (۳) دیدگاه

شهید منصور صالحی دومشهری
 

نام: منصور

نام خانوا دگى: صالحى دومشهرى

فرزند: محمد

تاریخ تولد: ۱۳۳۷/۷/۱

محل تولد: روستاى دومشهر بخش

مرکزى شهر میناب استان هرمزگان

تاریخ شهادت: ۴/۱۰/۱۳۶۵

محل شهادت: جبهه هاى جنوب- منطقه عملیاتى کربلاى ۵

سمت: دانش آموز معلم

خلاصه اى از زندگینامه و نحوه شهادت

شهید منصور صالحى دومشهرى در سال ۱۳۴۷ در روستای دومشهر تابعه بخش مرکزى شهرستان میناب در خانواد ه اى مذهبى پا به عرصه وجود گذاشت.تحصیلات ابتدایى و راهنمایى تحصیلى را در همان روستا گذارند. از کودکى در محافل مذهبى شرکت مى کرد. از۹ سالگى نماز را بپا مى داشت و از ۱۱ سالگى روزه مى گرفت. از آنجا که علاقه وافرى به شغل مقدس معلمی داشت در تاریخ ۲۸/۸/۶۳بمنظور ادامه تحصیل وارد تربیت معلم امام جعفر صادق (ع) شهرستان میناب شد. ایشان در دوران تحصیل از هوش و استعداد بسیار بالا برخوردار بود. تا سال ۶۵ در پایه سوم تربیت معلم مشغول تحصیل بودند. در همان سال دفاع از نظام و اسلام را به کلاس درس ترجیح دادند و به عنوان بسیجى براى دومین بار عازم جبهه هاى نور علیه ظلمت شدند. ایشان در جبهه بعنوان تک تیرانداز دسته سوم یا زهرا (س)گردان ۴۱۶ لشکر ثاراله بودند. سرانجام در تاریخ ۴/۱۰/۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ منطقه شلمچه شربت شهادت را نوشید و به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مدتى مفقود الاثر بودند تا اینکه در تاریغ ۱۹/۵/۶۶ پس از ۱۱ سال پیکر مطهر این شهید والا مقام توسط گروه تفحص و معراج شهداى تفحصى به خانواده اش تحویل و در گلزار شهداى روستاى دومشهر بخاک سپرده شد.

روحش شاد و راهش مستدام باد..

فرازى از وصیت نامه شهید

او مى نویسد: ((ما هم باید مثل یاران و اصحاب باوفاى امام حسین (ع) او را یارى کنیم تا به یارى خدا جنگ به نفع اسلام و مسلمین تمام شود. پدر جان در ایام عملیات هزاران هزار جوان به خون خود غلطان مى شوند. کسانیکه عاشقانه به سوى معشوق خویش پر مى گشایند. آنها که نور چشم و امید هزاران پدر و مادر هستند. من نیز مى خواهم مانند آنها بسوی معشوق خویش بشتابم.))

 

پیوند پایدار (۲) دیدگاه

شهد سید عبدالحسین موسوى پور
 

نام: سید عبدالحسین

نام خانوادگى: موسوى پو ر

فرزلد: سید احمد

تاریخ تولد: ۱۷/۱۰/۱۳۳۴

محل تولد: روستاى شهوار، بخش

مرکزى شهر میناب، استان هرمزگان

تاریخ شهادت:۷/۱۱/۱۳۶۵

محل شهادت: پاسگاه زید

خلاصه اى از زندگینامه و نحوه شهادت

برادر شهید عبدالحسین موسوی پور فرزند سید احمد بشماره شناسنامه ۱۰۷ حوزه یک میناب محل تولد شهوار شهید بزرگوار در تاریخ ۶/۹/۶۳ در رشته علوم تجربى دوره کاردانى وارد مرکز تربیت معلم شهید باهنر بندرعباس گردید نامبرده از جمله دانمسجویان متعهد و باتقواى این مرکز بود شهید موسوى پور از دانشجویان شاخص تربیت معلم بود که در زمینه هاى پرورشى و مذهبى با سایر دانشجویان و سرپرستان و مربیان پرورشى فعالیت چشمگیرى  داشت شهید موسوى پور در خرداد ما ه ۱۳۶۵ با معدل ۰۲/۱۶ از این مرکز فارق التحصیل شد این دانشجو در راستاى انقلاب و خط امام گام برمیداشت همیشه اوقات پیشگام بود و همین امر باعث گردید که این افتخار بنام خود و خانواده و آموزشگاه خود به ثبوت برساند. شهید از افراد فعال و خیر مسجد اصغریه بود. از طریق مسجد به فقر او نیازمندان کمک مى نمود. در نماز جماعت شرکت مى کرد و به نماز اول وقت اهمیت زیادى مى داد. پس از اتمام تحصیل، دفاع از اسلام و اعتقادات خود را بر هر کار دیگرى مقدم دانست و در جبهه حاضر شد و به عنوان آر. پى. جى زن به صف دیگر رزمندگان اسلام پیوست و این حضور سید آنقدر ادامه یافت تا به اجداد مطهرش پیوست.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

پیوند پایدار نوشتن دیدگاه

شهید محمد رضا مبین
 

نام: محمد رضا

نام خانوادکى: مبین

فرزند: معصومعلى

تاریخ تولد: ۵/۱/۱۳۴۰

محل تولد: شهر نى ریز استان فارس

تاریخ شهادت: ۲۸/۱۱/۱۳۶۴

محل شهادت: فاو

میزان تحصیلات: دیپلم

محل خدمت: میناب- بخش بشاگرد

خلاصه اى از زندگینامه و نحوه شهادت

شهید محمد رضا مبین در تاریخ ۲۲/۸/۱۳۶۲ به عنوان معلم به استخدام آموزش و پرورش شهرستان میناب درآمد. از آنجا که علاقه وافرى به خدمت در مناطق محررم داشت به صورت داوطلبانه عازم خدمت در منطقه محروم بشاگرد گردید. در آنجا به سمت مدیر و آموزگار دبستان روستاى تچک بخش بشاگرد به امر تعلیم و تربیت نونهالان آن خطه محروم مشغول شد. این معلم شهید علاوه بر تدریس دانش آموزان، در هدایت مردم جهت شناخت اهداف مقدس انقلاب اسلامی نیز کوشا بود. سرانجام جبهه نبرد حق علیه باطل را به جبهه تعلیم و تربیت ترجیح داد و عازم مناطق جنگى گردید. سپس در تاریخ۲۸/۱۱/۶۱ در منطقه عملیاتى فاو به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

روحش شاد و یادش گرامى باد.

وصیمت نامه محمد رضا مبین اعزامى از نى ریز فارس

بسم الله الرحمن الرحیم

ربنا افرغ علینا صبرا وثبت اقدامنا

   سلام بر رسول الله سللأم بر شیر بیشه شجاعت على (ع) سلام بر  حسین (ع) و سلام بر مهدى (عج) و نایب بر حقش روح خدا. اکنون که وصیت نامه خودم را مى نویسم نمى دانم چه بنویسم و  چه بگویم چون خدایا تو خود از دل بنده آگاه هستى و بند ه ات را خوب مى شناسى و من خود را لایق نمی دانم که بنام یک رزمنده بنشینم و وصیتنامه بنویسم خدایا چه بگویم وچه بنویسم از اعمال بدم بنویسم از دور بودنم از قافله بنویسم، ولى خوب خدایا تو رئوف هستى و مهربان از تو میخواهم بحق آن خونى که همیشه جوشش آن است که جوانان رابه شورش انداخته و مانند یاران خود امام حسین عاشقانه بسوی تو مى آیند توئى که همه چیز هستى و هرچه بخواهى مى کنى….  و هیچ کارى جز به اراده تو نیست از تو مى خواهم به عزت و جلالت مرا هر آنچه که… خدایا خود میدانى که جز براى رضاى تو و براى یارى دین تو به جبهه نیامدم و از تو مى خواهم که از این بنده و ضعیف این قدم ناچیز را قبول کنى امروز وظیفه تک تک افراد است که راه شهدا را ادامه دهند و نگذارند که این خونها پایمال گردد .

نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • ...
  • 4
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
آخرین مطالب
  • رسیدن کاروان به شام
  • ویران کردن حرم عسکرین
  • محرم
  • فضیلت ماه رمضان
  • ماه مبارک رمضان
  • ولادت تا غیبت امام عصر
  • طلبه ها درچند سالگی ازدواج میکنند
  • بر اسرای کربلا چه گذشت
  • تاسوعا و عاشورا
  • 5محرم
آخرین نظرات
  •  
    • رنگ خدا
    • مدرسه معصومیه قیدار
    در زمان دقیق ظهور امام زمان(عج)!
Sidebar 2
This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    
مهدی موعود
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات
جستجو
موضوعات
  • همه
  • بدون موضوع
فیدهای XML
  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان