مهدی موعود
|خانه|تماس |ورود
ورود اهل بیت به مدینه
توسط نجمه رئيسي سرخوني in بدون موضوع

سفر طولانی اهل بیت علیه‌السلام که از مدینه آغاز شده بود سرانجام به مدینه ختم شد. اهل بیت امام حسین علیه‌السلام که پس از واقعه کربلا به عنوان اسیر به شام اعزام شده بودند سرانجام به دستور یزید راهی مدینه شدند. در منابع آمده است: «و فی الیوم العشرین منه کان رجوع حرم سیدنا و مولانا أبی عبدالله علیه‌السلام من الشام إلى مدینة الرسول‌»[1] بیستم ماه صفر اهل بیت امام حسین علیه‌السلام از شام به مدینه بازگشتند.

امام سجاد علیه‌السلام قبل از ورود به مدینه «بشیر بن جذلم» را که در سرودن شعر توانایی داشت، به شهر فرستاد تا خبر ورود اهل بیت علیه‌السلام و شهادت امام حسین علیه‌السلام را اعلام کند. بشیر به شهر آمد و این اشعار را در رثای امام حسین علیه‌السلام و شهدای کربلا خواند:

«یا اهل یثرب لا مقام لکم بها

قتل الحسین فادمعی مدرار الجسم منه بکربلا مضرج

والراس منه علی القناة یدار»[2]

ای اهل مدینه دیگر در مدینه نمانید، حسین را کشتند، جسم عریان او را در کربلا رها کردند و سر او را بالای نیزه شهر به شهر گرداندند.» او خبر شهادت امام حسین علیه‌السلام را اعلام کرد. سپس گفت: هم اکنون علی بن حسین علیه‌السلام با عمه‌ها و خواهرانش، نزدیک شهر رسیده‌اند و من قاصد او هستم که جای او را به شما نشان دهم.[3]

مردم با گریه و زاری به استقبال اسرا شتافتند. امام سجاد علیه‌السلام در بین مردم به سخنرانی پرداخت و خبر شهادت امام حسین علیه‌السلام و یارانش و اسارت اهل بیتش را اعلام کرد. آن حضرت سایر مصائب کربلا همچون بر نوک نیزه کردن سر آن حضرت و شهر به شهر گرداندن اسرا را اعلام کرد.[4]

در بخشی از سخنان امام سجاد علیه‌السلام آمده است: کدام دلى است که در این مصیبت نسوزد،؟ و کدام چشمى است که نگرید؟ اى مردم مى‌دانید که ما را پراکنده ساختند و به اسارت گرفتند و بى‌آنکه جرمى داشته و یا کار ناپسندى انجام داده و یا تغییرى در دین اسلام داده باشیم ما را از خانه و کاشانه آواره ساختند. اى مردم کدام قلبى است که از کشتن او شکسته نشود؟ و کدام دلى است که در این مصیبت محزون و غمناک نگردد؟ و کدام چشمى است که به یاد او اشک نریزد؟ و کدام گوشى است که از این فاجعه که به اسلام وارد ساختند، توان شنیدن آن را داشته باشد؟ هرگز با پیشینیان ما این چنین رفتار نکرده بودند. به خدا چنانچه پیامبر(ص) به جاى سفارشى که درباره ما کرده بود، فرمان مى‌داد که با ما نبرد کنند، هرگز از این بدتر نمى‌کردند. انا للّه و انا الیه راجعون، این مصیبت بزرگ و فاجعه سهمناک که بر ما روى آورد تا چه اندازه دردناک و سوزنده و سخت و تلخ بود. از خداى مى‌خواهیم که در برابر این شداید و مصائب اجر و رحمت عطا کند و از دشمنان ما انتقام کشد و داد ما مظلومان را از ستمکاران بازجوید. زیرا که او عزیز و انتقام‌گیرنده است.»[5] این کلام امام سجاد علیه‌السلام نشان از عمق فاجعه کربلا وعظمت مصائبی بود که بر امام حسین علیه‌السلام یاران آن حضرت و اسرای کربلا رفته بود.

امام سجاد علیه‌السلام در مدینه فعالیت‌های خود را بر علیه حکومت وقت ادامه داد. او با کناره‌گیری از حرکت‌های تند و مسلحانه موجود( به دلیل حساسیت نظام اموی نسبت به وی و ماهیت برخی از رهبران این حرکت‌ها)، به مبارزه‌ای آرام و اثربخش در قالب زنده نگه ‌داشتن یاد و خاطره قیام عاشورا با گریه و یادآوری مصائب کربلا، تبیین معارف اسلامی در قالب دعا و نیایش، بیان فضایل اهل‌بیت پیامبر(ص) و تداوم امامت و رهبری شیعیان راستین، دست زد. صحیفه سجادیه و رساله حقوق آن حضرت یادگاری از تعالیم تربیتی و اخلاقی او است و روشی دیگر از مبارزه وی با نظامِ فاسد و مفاسد عصر خویش را نشان می‌دهد.

امام علیه‌السلام که تا 34 سال پس از واقعه کربلا زنده ماند، همواره تلاش می‌کرد یاد و خاطره شهدای کربلا را زنده نگه دارد . هرگاه آب می‌نوشید به یاد پدر بود بر مصایب امام حسین علیه‌السلام گریه می‌کرد و اشک می‌ریخت.[6]

در روایتی آن حضرت به عنوان یکی از «بکائون»( بسیار گریه کنندگان) ذکر شده است. امام صادق علیه‌السلام فرمود: بسیار گریه کنندگان پنج نفرند: آدم علیه‌السلام، یعقوب علیه‌السلام، یوسف علیه‌السلام، حضرت فاطمه(س) و علی بن حسین علیه‌السلام. آدم بر رانده شدن خویش از بهشت گریه می‌کرد… امام سجاد علیه‌السلام بر پدرش بیست یا چهل سال، گریه کرد. هر گاه غذایی برای حضرت می‌آوردند، گریه می‌کرد. یکی از غلامان آن حضرت عرض کرد: آقا می‌ترسم هلاک شوید. حضرت فرمود: من شکوه و غم واندوه خویش را نزد خدا می‌برم و از خدا می‌دانم چیزی را که شما از جانب او نمی‌دانید.[7]‌ هر گاه کشته شدن فرزندان فاطمه(س) را یاد می‌کنم بی‌اختیار بغض گلویم را می‌گیرد و اشکم جاری می‌گردد.[8]

او می‌فرمود: یعقوب پیغمبر دوازده پسر داشت، خداوند یکى از پسرانش را از نظر او غایب کرد و از حزن و اندوه دوری آن پسر موى سرش سفید گردید و پشتش خمیده و چشمش از بسیارى گریه نابینا شد، و حال آن که پسرش در دنیا زنده بود، و لکن من به چشم خود پدر و برادرم را با هفده تن از اهل بیتش، کشته و سر بریده دیدم، پس چگونه حزن من به پایان رسد و گریه‌ام کم شود؟.[9]

حضرت زینب(س) نیز در مدینه اقداماتی را در تبلیغ اهداف و پیام امام حسین علیه‌السلام و زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهیدان کربلا انجام داد که موجب ترس و وحشت حکومت یزید گردید. حضرت زینب(س) پس از ورود به مدینه و استقبال جمع زیادی از گروه‌های عزادار از وی «به طرف مسجد پیامبر(ص) حرکت کرد و در مقابل درب ورودی روضه نبوی در حالى که دو طرفِ درِ مسجد را گرفته بود، خطاب به پیامبر(ص) گفت: «یا جَدَّاه إِنّی ناعِیةٌ إِلَیْکَ أخِی الْحُسَیْنَ» ای جد بزرگوار،من خبر مرگ برادرم حسین علیه‌السلام را براى تو آورده‌ام. زینب پیوسته گریه مى‌کرد و اشک و آهش تمامى نداشت. و هر بار که به برادرزاده‌اش على بن الحسین علیه‌السلام‌ مى‌نگریست، اندوهش تازه و غمش افزوده مى‌شد.»[10] سخن زینب(س) گویی آتش قیامی بود که علیه امویان شعله می‌گرفت. ام‌کلثوم نیز هنگام ورود به مدینه اشعاری در رثای امام حسین علیه‌السلام سروده است.[11] ‌حضور حضرت زینب(س) در مدینه موجب شد که فرماندار مدینه؛ سعید بن عمرو احساس خطر کند. از این رو نامه‌ای به یزید نوشت و او را از جریان امر و چگونگی خطر دعوت حضرت زینب(س) آگاه نمود. بلافاصله از سوی یزید دستوری دائر بر اخراج آن حضرت از شهر رسید،[12] امّا حضرت زینب(س) به موضع‌گیری پرداخت و گفت: خدا می‌داند چه بر سر ما آمده است، یزید مردان برگزیده ما را به شهادت رسانید و ما را بر فراز محمل شتران به این سوی و آن سوی کشانید. به خدا قسم ما از این شهر خارج نمی‌شویم هر چند که خون‌هایمان ریخته شود[13]. اما سرانجام با حضور زنان بنی‌هاشم و اصرار آنها حضرت زینب(س) ناچار دومین هجرت خود را آغاز نمود. برخی روایات دلالت بر حضور او در مصر و ادامه زندگی در این شهر تا پایان عمر (سال 62 ه ق) دارند.[14] برخی روایات نیز مقصد او را شام معین کرده و حتی مرقد آن حضرت را در دمشق، محلی که اینک به این نام مشهور است، می‌دانند.[15]
منابع :

[1] . شیخ مفید، مسار الشیعه، قم، کنگره شیخ مفید، 1413، اول،ص 46 و شیخ طوسی، مصباح المتجهد، بیروت، موسسة الشیعه، 1411، اول، ص 787

[2] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، تهران، اسلامیه، بی تا، ،ج45، ص 147 و بحرانی،سید هاشم، مدینه المعاجز،قم،موسسه المعارف الاسلامیه، 1413، اول،ج4 ،ص76 و حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، نجف مطبعة الحیدریه، 1369،،ص 90 و ابو مخنف، مقتل الحسین،قم، کتابخانه آیت آلله مرعشی نجفی، 1398ص 239 و سید بن طاووس،اللهوف،ترجمه سید احمد فهری، قم،شرکت چاپ و نشر بین الملل،1388،سوم، ص276

[3] . «هَذَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ مَعَ عَمَّاتِهِ وَ أَخَوَاتِهِ- قَدْ حَلُّوا بِسَاحَتِکُمْ وَ نَزَلُوا بِفِنَائِکُمْ- وَ أَنَا رَسُولُهُ إِلَیْکُمْ أُعَرِّفُکُمْ مَکَانَه»‌ سید بن طاووس، پیشین، ص 274-276 وموسوی وقرم، سید عبدالرزاق، مقتل الحسین(ع)بیروت، موسسة الخرسان للمطبوعات، 1426، ص 394 و مجلسی،پیشین،ج45، ص 147

[4] . «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ وَ لَهُ الْحَمْدُ- ابْتَلَانَا بِمَصَائِبَ جَلِیلَةٍ وَ ثُلْمَةٍ فِی الْإِسْلَامِ عَظِیمَةٍ- قُتِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ وَ عِتْرَتُهُ وَ سُبِیَ نِسَاؤُهُ وَ صِبْیَتُهُ- وَ دَارُوا بِرَأْسِهِ فِی الْبُلْدَانِ مِنْ فَوْقِ عَامِلِ السِّنَان‌» مجلسی، پیشین، ج48، ص 145 و سید بن طاووس، پیشین، ص 281

. [5] « …وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ النَّبِیَّ تَقَدَّمَ إِلَیْهِمْ فِی قِتَالِنَا- کَمَا تَقَدَّمَ إِلَیْهِمْ فِی الْوَصَاءَةِ بِنَا لَمَا ازْدَادُوا عَلَى مَا فَعَلُوا بِنَا….» مجلسی، پیشین، ج48، ص 149 و سید بن طاووس، پیشین، ص 282

[6] . سید بن طاووس، پیشین، ص 290 و مجلسی، ج45، ص 149 و قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، نجف، المکتبه‌الحیدریه، بی تا،، ج1، ص 794

[7] . قرآن کریم، سوره یوسف، آیه 86

[8] . الْبَکَّاءُونَ خَمْسَةٌ آدَمُ وَ یَعْقُوبُ وَ یُوسُفُ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ ص وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع فَأَمَّا آدَمُ فَبَکَى عَلَى الْجَنَّةِ… أَمَّا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع فَبَکَى عَلَى الْحُسَیْنِ عِشْرِینَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِینَ سَنَةً …» إِنِّی مَا أَذْکُرُ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقَتْنِی لِذَلِکَ عَبْرَة. شیخ صدوق،الخصال، قم، جامعه مدرسین، بی تا، ص 272-273 و نیشابوری، فتال، روضة الواعظین، قم، منشورات الرضی، بی تا، ص 170 و اربلی،علی بن عیسی، کشف الغمه، بیروت، دار الاضواء، 1405،‌دوم، ص 120

[9] . «فکیف ینقضی حزنی» سید بن طاووس، پیشین، ص 210 و شیخ صدوق،الخصال، قم، جامعه مدرسین، بی تا، ، ص 618 و اربلی،پیشین، ص314 و مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، نجف، مطبعة الحیدریه، 1376، ج3، ص 303 و مجلسی،پیشین، ج45، ص 149

[10] . مجلسی،پیشین، ج45، ص 198 و مقرم، پیشین، ص396

[11] . «مَدِینَةَ جَدِّنَا لَا تَقْبَلِینَا فَبِالْحَسَرَاتِ وَ الْأَحْزَانِ جِئْنَا أَلَا فَأَخْبِرْ رَسُولَ اللَّهِ عَنَّا بِأَنَّا قَدْ فُجِعْنَا فِی أَبِینَا وَ أَنَّ رِجَالَنَا بِالطَّفِّ صَرْعَى بِلَا رُؤْسٍ وَ قَدْ ذَبَحُوا الْبَنِینَا وَ قَدْ ذَبَحُوا الْحُسَیْنَ وَ لَمْ یُرَاعُوا جَنَابَکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فِینَا…» مجلسی، پیشین، ج45، ص 197

[12] . مع الرکب الحسینی، ترجمه عبد الحسین بینش، قم، زمزم هدایت، 1386ج1، ص 152 «کانت زینب‌ بنت علی و هی بالمدینة تألّب الناس على القیام بأخذ ثأر الحسین، فلمّا قام عبد اللّه بن الزبیر بمکة، و حمل الناس على الأخذ بثأر الحسین، و خلع یزید، بلغ ذلک أهل المدینة، فخطبت فیهم زینب و صارت تؤلّبهم على القیام للأخذ بالثأر، فبلغ ذلک عمرو بن‌ سعید، فکتب إلى یزید یعلمه بالخبر، فکتب إلیه أن فرّق بینها و بینهم‌» اهل البیت فی المصر، ص 454 و هاشم معروف الحسنی، سیره الائمه الاثنی عشر(ع)، نجف المکتبة الحیدریه، 1382، ج3، ص 132 به نقل اززینب الکبری، نقدی، ص 120

.[13] «فقالت: قد علم اللّه ما صار إلینا، قتل خیّرنا، و انسقنا کما تساق الأنعام، و حملنا على الأقتاب، فو اللّه لاخرجنا و إن أهریقت دماؤنا» عدة من الباحثین، اهل البیت فی المصر،اعداد سید هادی خسرو شاهی، تهران،المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیه،1427، اول، ص 57 و جمعی از نویسندگان، مع الرکب الحسینی، قم، تحسین، 1428، ج6، ص 86 به نقل از اخبار الزینبیات، ص 116

[14] . عدة من الباحثین، پیشین، ص 455

[15] . عمده دلیلى که بر مدفون شدن «زینب‌ کبرى» سلام اللّه علیها در شام‌ آورده آن است: که در سال مجاعه(قحطی)‌ که در حجاز واقع شده عبد اللّه بن جعفر طیار ناچار شد به شام سفر کرد و بانوى عصمت در شام درگذشت و همان‌جا مدفون گردید. شبر، جواد،ادب الطف،بیروت، دار المرتضی،1407، ج1، ص 36 و لبیب بیضون، موسوعه کربلا،بیروت، موسسه اعلمی، 1427،ج2، ص 650

نظر دهید »
ورود اهل بیت به شام
توسط نجمه رئيسي سرخوني in بدون موضوع

یكی از مصائب رنج آور حادثه عاشورا، جریان اسارت اهل بیت امام حسین(ع) و در رأس آن‌ها حضرت امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) می‌باشد. عبیدالله بن زیاد پس از كسب تكلیف از یزید بن معاویه در خصوص اسرای كربلا، دستور اعزام آن‌ها را به سوی شام صادر كرد. طبری می‌نویسد:

«عبیدالله بن زیاد دستور داد زنان و كودكان حسین(ع) را آماده كنند و دستور داد طوق آهنین به گردن علی بن حسین(ع) نهادند. سپس آن‌ها را همراه محفز بن ثعلبه عایذی و شمر بن ذی الجوشن روانه كرد كه پیش یزید بروند».[1]

در اخبار الطوال نیز آمده است:
«ابن زیاد، علی بن حسین(ع) و زنانی كه همراهش بودند را با زحر بن قیس، محقن بن ثعلبه و شمر بن ذی الجوشن یزید بن معاویه به شام فرستاد».[2]

زمان ورود اهل بیت امام حسین (ع) به شام:
در اینكه كاروان اسرای كربلا چه روزی به شهر شام وارد شدند، در بین منابع اختلافات زیادی وجود دارد. در این خصوص مرحوم محمد ابراهیم آیتی در كتاب «بررسی تاریخ عاشورا» می‌نویسد:
«بیان این مطلب كه تاریخ حركت اهل بیت از كوفه به شام و تاریخ رسیدن آنان به دمشق و مدت توقف اسیران آل عصمت در مركز حكومت یزید و تاریخ حركت آنان از دمشق به طرف مدینه و تاریخ ورود آنان به شهر مقدس مدینه، هیچكدام از این‌ها به درستی معلوم نیست. اگر كسی اصرار بورزد و بخواهد كه از روی شواهد تاریخی، احتمالی را ترجیح بدهد و تاریخ هر یك از این حوادث را، هر چند به حدس و گمان نه از روی یقین تحقیق كند، می‌تواند بگوید كه اهل بیت امام حسین(ع) پس از آنكه در روز دوازدهم محرم سال 61 هجری وارد كوفه شدند. در حدود یكماه یعنی تا حدود بعد از نیمه ماه صفر دركوفه زندانی بودند و یكی دو روز پیش از اربعین آنان را به شام فرستادند و چنانكه بعضی نوشته‌اند نیمه ماه ربیع الاول وارد دمشق شده‌اند».[3]

ورود اسرا به شهر دمشق:
سید بن طاوس در مورد این واقعه می‌نویسد:
«وقتی اسرای كربلا نزدیك شهر دمشق رسیدند، ام كلثوم نزد شمر بن ذی الجوشن رفت و گفت: ما را از دروازه‌ای ببر كه تماشاچیان كمتر حضور داشته باشند و به سپاه بگو این سرها را از محل‌ها دورتر ببرند تا نگاه مردم كمتر به ما بیفتد. اما شمر در اثر خباثت و پلیدی كه داشت دستور داد سرها را بالای نیزه‌ها زدند و در میان محمل‌‌ها قرار دادند و آنان را از میان تماشاچیان عبور دادند».[4]

به نظر حسن بن علی الطبری[5] ، اهل بیت را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند، شهر را زیور بستند، به گونه‌ای كه چشمی ندیده بود. سپس پانصد هزار نفر از مردم شام از زن و مرد با دف و طبل و بوق و دهل از خانه‌هایشان بیرون آمدند، در حالی كه جامه نو پوشیده بودند و خود را آراسته بودند به دیدن اسرار رفتند. آن روز شانزدهم ربیع الاول بود و بیرون شهر، محشری به پا شد. مردم میان هم موج می‌زدند. چون روز برآمد سرها را به شهر وارد كردند. و هنگام ظهر با رنج فراوان از ازدحام جمعیت به در خانه (قصر) یزید بن معاویه رسیدند. شیخ عباس قمی می‌نویسد:
«اسرای كربلا را پس از ورود به دمشق در پله كان مسجد (محلی كه توقف گاه اسیران بود) نگه داشتند، پیرمردی از اهل شام نزد اسرا آمد و گفت: حمد، خدا را كه شما را كشت و نابود كرد و آشوب را خاموش كرد… چون سخنش تمام شد، امام سجاد(ع) به او فرمود: قرآن خدا را خوانده‌ای. گفت: آری فرمود: این آیه را خوانده‌ای:
«قل لا اسئلكم علیه اجراً الا المودةَ فی القربی»[6]
«بگو من بر اجر رسالتم چیزی از شما جز مودت و دوستی با اهل بیتم و خویشانم نمی‌خواهم»؟

گفت: آری فرمود: ما خویشان پیامبریم … سپس حضرت فرمود: این آیه را خوانده‌ای:
«انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا»[7]
«خداوند می‌خواهد رجس و پلیدی را از شما اهل بیت دور سازد و شما را پاكیزه گرداند»؟

گفت: بله خوانده‌ام. حضرت فرمود: اهل بیت ما هستیم … مرد شامی دستانش را به سوی آسمان بلند كرد و گفت: خدایا من از دشمنان آل محمد و كشندگان آنان بیزاری می‌جویم».[8]
بدون شك همین برخوردها و روشنگری‌ها و سخنرانی‌های امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) موجبات رسوایی بنی امیه را فراهم آورد. و آن‌ها را از كرده خویش پشیمان ساخت.
ابن اعثم می‌نویسد:
«سرهای شهدای كربلا را به همراه امام سجاد(ع) و مغدرات اهل بیت نزد یزید بردند.­آن­لعین­اشاره­كرد سر امام حسین(ع) رادر­طشتی­زرین­نهادند.­سپس ازفرستادگان ابن زیاد سؤالاتی كرد و آن‌ها تفصیل واقعه را برای او بیان كردند».[9]

وقتی مردم اسرای كربلا را شناختند و به عظمت مقام آنان پی بردند، از كردار یزید بدشان آمد و او را لعن كردند و دشنام دادند و روی به اهل بیت آوردند. چون یزید چنین دید خواست خود را از خون حسین بركنار دارد لذا قتل امام را به گردن ابن زیاد گذاشت و او را بر این كردار لعن كرد…[10] سپس یزید نعمان بن شبیر یكی از اصحاب رسول خدا(ص) را خواست و به او دستور داد كه اهل بیت را آماده سفر به سوی مدینه كند. با دستور یزید اسیران خاندان حسین(ع) را به وطنشان، مدینه الرسول برگرداندند.[11]

[1]- طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الطبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1375، ج7، ص 3072.
[2]- دینوری، احمد ب داود؛ اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی، تهران، نی، 1371، ص 305.
[3]- آیتی، محمدابراهیم؛ بررسی تاریخ عاشورا، تهران، صدوق، 1372، چاپ هشتم، ص 140.
[4]- سید بن طاووس، لهوف، ترجمه عقیقی بخشایشی، قم، دفتر نشر نوید اسلام، 1381، چاپ دهم، ص 207.
[5]- طبری، حسن بن علی؛ كامل بهایی، بی‌جا، مكتب مرتضوی، بی‌تا، ج2، ص 293-292.
[6]- شوری، ایه 23
[7]- احزاب، آیه 33.
[8]- قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ترجمه محمدباقر كمره‌ای، قم، مسجد مقدس جمكران، 1370، ص 556-555.
[9]- كوفی، احمد ابن اعثم؛ الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، تهران، آموزش و انقلاب اسلامی، 1372، ص 915.
[10]- قمی، شیخ عباس؛ پیشین، ص 591.
[11]- سید بن طاوس، پیشین، ص 231.

نظر دهید »
اندکی در مورد ماه صفر و روزشمار آن
توسط نجمه رئيسي سرخوني in بدون موضوع

اندکی در مورد ماه صفر و روزشمار آن

ماه صفر در نزد شیعیان
شیعیان إثنى عشرى و محبان اهل بیت علیهم السّلام، ماه صفر را از ایام سوگوارى سال مى دانند. زیرا در ابتداى این ماه خانواده امام حسین علیه السّلام و بازماندگان واقعه کربلا را به صورت اسیرى وارد شام نمودند و آنان را در فشار روحى و روانى و مورد تحقیر و توهین قرار دادند، به طورى که یکى از فرزندان خردسال امام حسین علیه السّلام، به نام رقیه (س)، بر اثر این سختى هاى طاقت فرسا، در دمشق به لقاءاللّه پیوست. هم چنین، بیستم این ماه، اربعین شهادت امام حسین علیه السّلام و یارانش در کربلا است.
بنا به روایت علماى شیعه و برخى از علماى اهل سنت، در ۲۸ صفر، رحلت جانگداز رسول گرامى اسلام حضرت محمد صلّى اللّه علیه و آله و شهادت سبط پیامبر، حضرت امام حسن مجتبى علیه السّلام و در آخر این ماه، شهادت ثامن الحجج حضرت على بن موسى الرضا علیه السّلام واقع شده است. بدین جهت، شیعیان این ماه را همانند ماه محرم، به سوگوارى مى پردازند. در بسیارى از مراسم ها و محافل مذهبى، دو ماه محرم و صفر را پشت سر هم گرامى مى دارند و در آن ها به عزادارى مشغول مى باشند.
ولیکن، اکثر مورخان اهل سنت، رحلت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را در ماه ربیع الاول مى دانند. بدین جهت براى این ماه برنامه ویژه اى ندارند.

اعمال عبادى ماه صفر
هر یک از روزهاى سال، روز خداست و انسان مى تواند در آن روز براى موفقیت خویش، تلاش کند و براى نزدیکى به خداى سبحان و فراهم آورى خرسندى وى، عبادت کند، تصدّق نماید و خدمت به مردم کند.
ماه صفر نیز این چنین است. اگر انسان، طالب رضاى الهى باشد و در این راه بکوشد، به توفیقات الهى دست پیدا مى کند و درهاى رحمت، نعمت و سرافرازى را به روى خود مى گشاید. در مقابل، اگر از یاد خدا غافل بماند و در پى هوى و هوس هاى نفسانى باشد و از شیطان لعین پیروى کند، طبعا از توفیقات الهى دور مى گردد و درهاى نقمت، بدبختى و سیاه روزى را به روى خود مى گشاید و زمینه عذاب الهى در روز قیامت را براى خویش فراهم مى کند.
با این حال، در برخى از منابع آمده است که ماه صفر، معروف به نحوست است.
محدث جلیل القدر حضرت آیت الله شیخ عباس قمى (ره) هم در مفاتیح الجنان، در بخش اعمال ماه صفر، و هم در وقایع الایّام، به این موضوع اشاره کرده است.
در این جا، متن گفتار این محدث بزرگ را از وقایع الا یّام بیان مى کنیم:
بدان که این ماه (صفر) معروف به نحوست است و شاید سبب آن، واقع شدن وفات رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله است در آن، هم چنان که نحوست دوشنبه به این سبب است. و یا به جهت آن است که این ماه، بعد از سه ماه حرام (ذى قعده، ذى حجّه و محرم الحرام) واقع شده که در آن سه ماه، حرب و قتال نبوده و در این ماه، شروع به قتال مى نمودند و خانه و منازل از اهلش خالى مى شد. و این هم یک سبب است در وجه تسمیه آن، به صفر.
به هر حال، از براى رفع نحوست، هیچ چیز بهتر از تصدقات و ادعیه و استعاذات وارده نیست. و اگر کسى خواهد محفوظ بماند از بلاهاى نازله در این ماه، در هر روز ده مرتبه بخواند این دعایى را که «محدث فیض» روح الله روحه، در «خلاصة الاذکار» ذکر فرمود:
یا شدید القوى، و یا شدید المحال، یا عزیز، یا عزیز، ذلّت بعظمتک جمیع خلقک، فاکفنى شَرّ خلقک، یا محسن، یا مجمل، یا منعم، یا مفضل، یا لا اِله الّا اءنت، سبحانک إ نّى کنتُ مِن الظّالمین، فاستجبناله و نجّیناهُ
من الغمّ، و کذلک ننجىِ المؤ منین، و صلّى اللّه على محمّد و آله الطّیبین الطّاهرین.
سیّد، در «اقبال» دعایى براى هلال این ماه روایت کرده است.

ماه صفر در تاریخ قمرى
ماه صفر، دومین ماه سال قمرى است. تاریخ قمرى همانند سایر تاریخ ‌هاى رایج، از دوازده ماه تشکیل یافته و اسامى آن ها بدین ترتیب است: محرم، صفر، ربیع الاوّل، ربیع الثّانى، جمادى الاولى، جمادى الثّانیه، رجب، شعبان، رمضان، شوّال، ذوالقعده و ذوالحجّه.
این تاریخ، پیش از اسلام، در میان مردم جزیرة العرب رواج داشت و تاریخ رسمى آنان بود.
پس از ظهور دین مبین اسلام، تاریخ قمرى به عنوان یک تاریخ مذهبى و ملى، مورد پذیرش مسلمانان قرار گرفت.
در عصر خلافت عمر ، با پیشنهاد حضرت على علیه السّلام ، هجرت پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله از مکه معظمه به مدینه منوره، مبداء تاریخ قمرى اسلامى قرار گرفت. بدین جهت، این تاریخ را، تاریخ هجرى قمرى نامیده اند.
گفتنى است که تاریخ قمرى بر اساس گردش ماه (قمر) بر دور زمین محاسبه مى گردد. به این صورت که ماه، هنگامى گردش خود را از هلال آغاز مى کند تا به پایان رساند و به هلال بعدى وصل شود، یک ماه پدید مى آید و با دوازده بار تکرار این گردش، یک سال قمرى شکل مى گیرد.
هر ماه قمرى، مدتش ۲۹ روز و ۱۲ ساعت و ۴۳ دقیقه است و تعداد روزهاى یک سال قمرى، ۳۵۴ روز است.
اما تاریخ ‌هاى دیگر، مانند: هجرى شمسى، فرس قدیم، میلادى و غیره، بر اساس گردش زمین بر دور خورشید محاسبه مى گردد و تعداد روزهاى آن ها، ۳۶۵ روز و ۶ ساعت است. به همین جهت میان تاریخ قمرى و تاریخ شمسى، در حدود یازده روز در هر سال فاصله است.

علل نامگذارى ماه هاى قمرى
ابن عساکر در کتاب گرانسنگ «تاریخ دمشق» به نقل از ابوعمروبن علاء درباره علل نام گذارى ماه هاى قمرى گفته است: إنّما سُمّى المحرّم لا ن القتال حرم فیه، و صفر لا ن العرب کانت تنزل فیه بلادا یقال لها صفر، و شهرا ربیع کانوا یربعون فیها، و جمادیان کان یجمد فیها الماء، و رجب کانوا یرجبون فیه النّخل، و شعبان شعب فیه القبائل، و رمضان رمضت فیه الفصال من الحرّ، و شوّال شالت الا بل باءذنابها للضرب، و ذوالقعدة قعدوا فیه عن القتال، و ذوالحجّة کانوا یحجّون فیه، فامّا اوّل السّنة فالمحرّم.
یعنى: ماه محرم، بدین جهت نامیده شده است که جنگ و درگیرى در آن حرام شده است، و ماه صفر بدین لحاظ نامیده شده است که عرب ها در این ماه بر زمین هایى، منزل مى گزیدند که به آن ها صفر گفته مى شد، و دو ماه ربیع (اوّل و ثانى) بدین جهت نامیده شده اند که عرب ها در این دو ماه زندگى بهارى در پیش مى گرفتند، و دو ماه جمادى (اوّل و آخر) بدین جهت نامیده شده است که عرب ها در این ماه براى درختان خرما ستون هایى قرار مى دادند تا بر اثر زیادى محصول خرما، شاخه ها و درختان خرما نشکند، و شعبان از این جهت نامیده شده است که قبیله ها در آن از یکدیگر پراکنده و جدا مى شدند، و رمضان از این جهت نامیده شده است که در آن، فصل هاى سال به شدت گرما مى رسند، و شوال بدین جهت نامیده شده است که شتر، دم خود را براى زدن بالا مى برد (کنایه از آمادگى عرب ها براى ضربه زدن به یکدیگر)، و ذى قعده به این سبب نامیده شده است که مردم در این ماه به خاطر حرمت جنگ و خون ریزى، خانه نشین مى شوند، و ذى الحجّه بدین سبب نامیده شده است که عرب ها در این ماه، به حجّ خانه خدا مى پرداختند. و اما نخستین ماه سال، ماه محرم است.
صفر به معناى خالى نیز آمده است. ممکن است علت نامگذارى این ماه بدین جهت باشد که عرب ها پس از تحمل سه ماه حرام و خوددارى از قتل و غارت و خون ریزى، با آغاز ماه صفر به جنگ و غارتگرى مى پرداختند و روستانشینان و ساکنان کم جمعیت بادیه ها از ترس هجوم غارتگران و جنایتکاران، اسباب و اثاث خویش را جمع کرده و به جاهاى امن کوچ مى نمودند و روستاها و بادیه هاى خود را خالى مى کردند.

حرمت ماه صفر در نزد قریش
اهالى حجاز، به ویژه قبیله معروف «قریش» پیش از ظهور اسلام، نسبت به زیارت خانه خدا و حرام دانستن چهار ماه از ایّام سال قمرى که از سنت هاى بر جاى مانده از حضرت ابراهیم علیه السّلام و فرزندش اسماعیل علیه السّلام بود، مرتکب تحریف و تغییر در احکام الهى و عمل نمودن به هواهاى نفسانى خود مى شدند.
آنان چون مردمى جنگجوى، قبیله گرا و فاقد تشکیلات حکومتى و دولت بودند، در بیشتر سال به تاراج دارایى ها، جنگ و خون ریزى یکدیگر و سایر ساکنان شبه جزیره مى پرداختند و امنیت جامعه را به کلى از میان مى بردند.
از سوى دیگر ناچار بودند که به خاطر پاى بندى به سنّت آبا و اجدادى خویش، چهار ماه حرام را تحمل کنند و در این مدت از جنگ و خون ریزى و غارتگرى دست بردارند.
پس از مدتى، تحمل سه ماه حرام (یعنى: ذى قعده، ذى حجه و محرم) که پشت سر هم بودند، بر آنان دشوار آمد و در صدد تغییر آن برآمدند.
آنان تصمیم گرفتند که حرمت ماه ذى قعده و ذى حجه را نگه دارند و این دو ماه را جهت زیارت خانه خدا براى ساکنان شبه جزیره در امنیت نگه دارند، ولى بر خلاف سنت ابراهیمى، حرمت ماه محرم را شکسته و آن را براى خود مباح سازند و در این ماه، بسان ماه هاى دیگر سال به جنگ و غارتگرى بپردازند و به جاى آن، ماه صفر را حرام نمایند.
بدین جهت، مدتى ماه صفر در نزد آنان، از جمله ماه هاى حرام بوده است.
هم چنین آنان دست کارى دیگرى در ماه هاى حرام کرده بودند و آن عبارت بود از این که هر ماه حرام را دو سال حرام مى دانستند و ماه هاى دیگر را حلال مى شمردند. به عنوان مثال، دو سال پشت سر هم، ماه محرم را ماه حرام و ماه زیارت مى دانستند و ماه هاى دیگر را براى خویش مباح مى نمودند و سپس دو سال بعد، ماه صفر را ماه زیارت و ماه حرام مى دانستند و سایر ماه ها را حلال و مباح مى شمردند. تا این که حج آنان در حجة الوداع که آخرین سفر زیارتى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به مکه معظمه بود،مصادف شد با ماه ذى الحجّه، و در این ماه مسلمانان حج واجب و زیارت خانه خدا را به جاى آوردند و به دستور رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله این ماه براى همیشه ماه زیارتى خانه خدا و حج واجب تعیین گردید.

برخورد قرآن کریم با تحریف هاى مشرکان قریش
قرآن کریم که کامل ترین کتاب آسمانى است، تحریف هاى پدید آمده از سوى مشرکان قریش در تغییر و تبدیل ماه حرام و دست کارى در احکام الهى را به رسمیت نشناخت و آن را محکوم کرد.
در سوره مائده، خطاب به مؤ منان فرمود: یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنوُا لا تُحِلّوُا شَعائِرَ اللّهِ وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرامَ…
اى کسانى که ایمان آورده اید، شعائر الهى و ماه حرام را بر خود حلال و مباح نسازید.
در سوره توبه، این موضوع را به صورتى روشن تر بیان کرد و کردار مشرکان و کافران را تقبیح نمود: إ نَّمَا النَّسیئىُ زِیادَةٌ فِى الْکُفرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذینَ کَفَروُا یُحِلُّونَهُ عاما وَ یُحَرِّمُونَهُ عاما لِیوُا طِئوُا عِدَّةَ ما حرَّمَ اللّهُ، فَیُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللّهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ اَعْمالِهِمْ.
همانا فراموشى (نسبت به ماه هاى حرام) در کفر (عصرجاهلیت) بسیار بود که به واسطه آن گمراه مى شدند آنانى که کفر را پیشه خود کرده بودند. به طورى که (آن ها را) در سالى حلال و در سال دیگر حرام مى شمردند تا پایمال کنند شمار آن چه (از ماه ها) را که خدا حرام کرده است. پس آنان، مباح مى کردند آن چه را که خدا حرام کرده بود. (بدین ترتیب) کردار زشتشان برآنان آراسته مى گردید.
قرآن کریم بسان سنّت ابراهیمى، تنها ماههاى ذى قعده، ذى حجّه، محرّم و رجب را حرام و ماه هاى زیارت دانسته است.

برگرفته از کتاب روزشمار تاریخ اسلام “ماه صفر"، تالیف سید تقی واردی

روز شمار مناسبت های تاریخی:

*اول صفر الخير : وارد كردن سر مطهر امام حسين عليه السلام به شام ، ورود اهل بيت عليهم السلام به شام ، شهادت زيد بن علي بن الحسين عليهم السلام (به روايتي)، آغاز جنگ صفين (بنا بر روايتي)

*دوم صفر الخير : مجلس يزيد لعنت‌الله عليه بنا بر نقلي، شهادت زيد بن علي بن الحسين عليهم السلام ( به روايت ديگر)

*سوم صفر الخير: ولادت حضرت امام محمد باقر عليه السلام ۵۷ هجري قمري به روايتي.

*پنجم صفر الخير : شهادت حضرت رقيه سلام الله عليها و لعنة‌الله علي قاتليها، ۶۱ هجري.

*ششم صفر الخير : صدور توقيع امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء به حسين بن روح.

*هفتم صفر الخير : ولادت امام موسي كاظم عليه السلام ۱۲۸ هجري، شهادت امام حسن مجتبى عليه السلام بنابر نقل بحار.

*هشتم صفر الخير : وفات حضرت سلمان فارسي (سلمان محمّدي ) رضي‌الله عنه ۳۵ هجري قمري

*نهم صفر الخير : شهادت عمار ياسر رضي‌الله عنه در جنگ صفين ۳۷ هجري، شروع جنگ نهروان ۳۸ هجري قمري.

*دوازدهم صفر الخير : وفات هارون برادر حضرت موسي عليهماالسلام.

*سيزدهم صفر الخير : اختيار حكمين در صفين و حيله عمروعاص.

*چهاردهم صفر الخير : شهادت محمدبن ابوبكر به دست عمروعاص (بنابر روايتي)

*هجدهم صفر الخير : شهادت اويس قرني در جنگ صفين ۳۷ هجري قمري.

*بيستم صفر الخير : اربعين حسيني.

*بيست و دوم صفر الخير : صدور توقيع شريف امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء براي مرحوم شيخ مفيد اعلي الله مقامه ۴۲۰ قمري.

*بيست و سوم صفر الخير : پي كردن ناقه حضرت صالح نبي عليه السلام توسط قومش - گرفتار شدن حضرت يونس عليه السلام در شكم ماهي.

*بيست و چهارم صفر الخير : شدّت يافتن بيماري حضرت رسول اعظم صلي الله عليه و آله و سلّم.

*بيست و پنجم صفر الخير : شانه گوسفند و دوات طلبيدن پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلّم براي نوشتن وصيّت نامه و منع عمر از اين كار.

*بيست و ششم صفرالخير : دستور پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله و سلم به لشكر اسامه جهت آماده شدن در جنگ با روميان( بنابر نقل واقدي ۱۱ هجري) ، سالروز انقراض حكومت امويان.

*بيست و هشتم صفر الخير : رحلت جانسوز رحمت للعالمين پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلّم در روز دوشنبه ۲۸ صفر سال ۱۱ هجري قمري - شهادت مظلومانه سبط اكبر امام مجتبي عليه السلام ۵۰ قمري.

*روز آخر ماه صفر الخير : شهادت امام رضا عليه السلام ۲۰۳ هجري قمري .

نظر دهید »
صفر
توسط نجمه رئيسي سرخوني in بدون موضوع

ماه صفر دومین ماه قمری پس از محرم است. در دوران جاهلیت آن را ناجز می‌نامیدند. صفر از ریشه «صفر» به معنی تهی و خالی است. دلیل نامگذاری آن این است که چون این ماه پس از ماه محرم است و مردم دوران جاهلیت در ماه محرم - به دلیل اینکه از ماههای حرام بود- از جنگ دست می‌کشیدند، با فرارسیدن ماه صفر به جنگ روی می‌آوردند و خانه‌ها خالی می‌ماند؛ از این رو به آن صفر گفته‌اند.

حوادث تاریخی فراوانی در ماه صفر رخ داده است که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

اول صفر : وارد كردن سر مطهر امام حسين عليه السلام به شام ، ورود اهل بيت عليهم السلام به شام ، شهادت زيد بن علي بن الحسين عليهم السلام (به روايتي)، آغاز جنگ صفين (بنا بر روايتي)

دوم صفر : مجلس يزيد لعنت‌الله عليه بنا بر نقلي، شهادت زيد بن علي بن الحسين عليهم السلام ( به روايت ديگر)

سوم صفر : ولادت حضرت امام محمد باقر عليه السلام 57 هجري قمري به روايتي.

چهارم صفر : وفات آيت‌الله محمد علي شاه آبادي (1369 هجري)

پنجم صفر : شهادت حضرت رقيه سلام الله عليها و لعنة‌الله علي قاتليها، 61 هجري.

ششم صفر : صدور توقيع امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء به حسين بن روح.

هفتم صفر : ولادت امام موسي كاظم عليه السلام 128 هجري، شهادت امام حسن مجتبي عليه السلام بنابر نقل بحار، وفات آيت‌الله العظمي مرعشي نجفي 1411 قمري.

هشتم صفر : وفات حضرت سلمان فارسي (سلمان محمّدي ) رضي‌الله عنه 35 هجري قمري

نهم صفر : شهادت عمار ياسر رضي‌الله عنه در جنگ صفين 37 هجري، شروع جنگ نهروان 38 هجري قمري.

دوازدهم صفر : وفات هارون برادر حضرت موسي عليهماالسلام.

سيزدهم صفر : اختيار حكمين در صفين و حيله عمروعاص.

چهاردهم صفر : شهادت محمدبن ابوبكر به دست عمروعاص (بنابر روايتي)

شانزدهم صفر : شهادت آيت‌الله سيد حسن اصفهاني فرزند آيت‌الله سيد ابوالحسن اصفهاني 1349 قمري.

هجدهم صفر : شهادت اويس قرني در جنگ صفين 37 هجري قمري.

بيستم صفر : اربعين حسيني.

بيست و دوم صفر : صدور توقيع شريف امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء براي مرحوم شيخ مفيد اعلي الله مقامه 420 قمري.

بيست و سوم صفر : پي كردن ناقه حضرت صالح نبي عليه السلام توسط قومش - گرفتار شدن حضرت يونس عليه السلام در شكم ماهي.

بيست و چهارم صفر : شدّت يافتن بيماري حضرت رسول اعظم صلي الله عليه و آله و سلّم.

بيست و پنجم صفر : شانه گوسفند و دوات طلبيدن پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلّم براي نوشتن وصيّت نامه و منع عمر (لعنة الله علیه) از اين كار.

بيست و ششم صفر : دستور پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله و سلم به لشكر اسامه جهت آماده شدن در جنگ با روميان( بنابر نقل واقدي 11 هجري) ، سالروز انقراض حكومت امويان.

بيست و هشتم صفر : رحلت جانسوز رحمت للعالمين پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلّم در روز دوشنبه 28 صفر سال 11 هجري قمري - شهادت مظلومانه سبط اكبر امام مجتبي عليه السلام 50 قمري.

(سي ام / بیست و نهم ) صفر : شهادت امام رضا عليه السلام 203 هجري قمري

اعمال ماه صفر

بدان كه اين ماه معروف به نحوست است و براي رفع نحوست هيچ چيز بهتر از تصدق و ادعيه و استعاذات وارده نيست و اگر كسي خواهد كه محفوظ ماند از بلاهاي نازله در اين ماه در هر روز ده مرتبه بخواند چنانكه محدث فيض و غيره فرموده يَا شَدِيدَ الْقُوَي وَ يَا شَدِيدَ الْمِحَالِ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِكَ جَمِيعُ خَلْقِكَ فَاكْفِنِي شَرَّ خَلْقِكَ يَا مُحْسِنُ يَا مُجْمِلُ يَا مُنْعِمُ يَا مُفْضِلُ يَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ وَ صَلَّي اللَّهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ و سيد دعايي براي هلال اين ماه روايت كرده .

روز اول

روز اول سنه سي و هفتم شروع به جنگ صفين شد

و در اين روز سنه شصت و يكم به قولي سر مبارك حضرت سيد الشهداء عليه السلام را وارد دمشق كردند و بني اميه آن روز را عيد قرار دادند و آن روزي است كه تازه مي‏شود در آن احزان (كانت مآتم بالعراق تعدها أموية بالشام من أعيادها) و در اين روز و به قولي روز سوم سنه صد و بيست و يك زيد بن علي بن الحسين شهيد شده

روز سوم

سيد بن طاوس از كتب أصحابنا الإمامية نقل كرده كه مستحب است در اين روز دو ركعت نماز در ركعت اول حمد و إنا فتحنا و در دوم حمد و توحيد بخواند و بعد از سلام صد مرتبه صلوات بفرستد و صد مرتبه بگويد اللَّهُمَّ الْعَنْ آلَ أَبِي سُفْيَانَ و صد مرتبه استغفار كند پس حاجت خود را بخواهد .

نظر دهید »
چرا صفر را صفر نامیده اند؟
توسط نجمه رئيسي سرخوني in بدون موضوع


در نامگذاری این ماه، دو وجه ذکر کرده ‏اند:
1. از «صُفْرَة (زردی)» گرفته شده؛ زیرا زمان انتخاب نام، مقارن فصل پاییز و زردی برگ درختان بوده است.
2.از «صِفْر (خالی)» گرفته شده؛ زیرا مردم پس از پایان ماه‏های حرام، رهسپار جنگ می‏ شدند و شهرها خالی می‏ شد.
این ماه، معروف به شومی و بدشگونی است. از پیامبر اکرم (ص) درباره ماه صفر، چنین نقل شده است:
هر کس خبر تمام شدن این ماه را به من دهد، بشارت بهشت را به او می‏دهم.

برخی اعمال ماه صفر
1-در این ماه، به دادن صدقه اهتمام بیشتری شود
پیامبر اکرم (ص) در باب صدقه دادن می فرمایند : ” لبخند تو بر روی برادرت صدقه است ، امر به معروف و نهی از منکر کردنت صدقه است ، رهنمایی کسی که راه را گم کرده صدقه است و دور کردن سنگ و خا ر و استخوان از راه صدقه است . “

2-برای ایمنی از بلاها، دعای زیر هر روز ده مرتبه خوانده شود:
یا شَدیدَ الْقُوی‏ وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی‏ شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی‏ کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی‏ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ‏ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ! (مفاتیح الجنان)
ای سخت نیرو، و ای سختگیر! ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز! خوارند از بزرگی‏ات همه خلقت. پس کفایت کن از من شرّ خلق خودت را، ای احسان بخش! ای نیکوکار! ای نعمت بخش! ای عطا دِه! ای که معبودی جز تو نیست! منزّهی تو! به راستی من از ظالمانم. اجابت کردیم برایش و نجاتش دادیم از غمّ و همچنین نجات دهیم مؤمنان را، و رحمت کند خدا بر محمّد و آل پاک و پاکیزه‏اش!

3-ـ «سیّد بن طاووس» نقل کرده است: در روز سوم ماه صفر، دو رکعت نماز بخوان که در رکعت اوّل سوره «حمد» و سوره «انّا فتحنا» (فتح) و در رکعت دوم سوره «حمد» و سوره «توحید» قرائت شود و پس از سلام نماز، صد بار صلوات بفرست و صد بار آل ابى سفیان را لعنت کن و صد مرتبه استغفار نما و آنگاه حاجت خویش را از خداوند بخواه. (ان شاء اللّه به هدف اجابت مى رسد).( اقبال، صفحه 587)

4ـ در روز اربعین (بیستم ماه صفر) زیارت امام حسین(علیه السلام) مستحبّ است و مورد تأکید قرار گرفته. در روایتى که «شیخ طوسى» از امام حسن عسکرى(علیه السلام) نقل کرده، چنین آمده است: نشانه هاى مؤمن پنج چیز است: به جاى آوردن پنجاه و یک رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب و 34 رکعت نافله) و زیارت اربعین (امام حسین(علیه السلام)) و انگشتر را بر دستِ راست نهادن، و پیشانى را به هنگام سجده بر خاک گذاردن و بسم الله الرّحمن الرّحیم را در نماز بلند گفتن.(2)

مناسبت های ماه صفر
اوّل ماه صفر:
آغاز جنگ صفّین، مطابق نقل مورّخان در سال 37 هجرى است. جنگ صفّین از سوى امیرمؤمنان(علیه السلام) و لشکریانش، در برابر معاویه و سپاه غارتگر شام، آغاز شد و مدّت 110 روز طول کشید،(2) و در آستانه شکست لشکر شام، عمرو عاص خدعه اى به کار زد و قرآن ها را بر سر نیزه کردند و داستان تأسّف بار حکمین پیش آمد.
همچنین در این روز در سال 61 هجرى (بنا بر روایتى) سرِ مبارک حضرت سیّدالشّهدا(علیه السلام) را همراه کاروان اهل بیت(علیهم السلام)وارد شهر شام کردند.

دوم ماه صفر:
روز شهادت زید بن على بن الحسین(علیه السلام) پس از قیام بر ضدّ بنى امیّه در سال 120 هجرى است; وى به هنگام شهادت 42 سال داشت.

هفتم ماه صفر:
بنا بر نقل شیخ مفید و کفعمى، روز شهادت امام حسن مجتبى(علیه السلام) است.
همچنین ولادت امام کاظم(علیه السلام) طبق روایتى در سال 128، در این روز در منطقه «ابواء» (محلّى میان مکّه و مدینه) واقع شده است. این روز از جهتى روز حزن و از جهتى روز سرور است.

بیستم ماه صفر:
روز اربعین امام حسین(علیه السلام) است; بنابر نقل جمعى از بزرگان مانند شیخ مفید، شیخ طوسى و کفعمى، جابر بن عبداللّه انصارى در این روز براى زیارت امام حسین(علیه السلام) به کربلا آمد و همین روز، روزى است که اهل بیت امام حسین(علیه السلام) طبق روایتى از شام به مدینه آمدند.
ولى در ارتباط با آمدن اهل بیت حسینى(علیه السلام) در روز اربعین به کربلا میان مورّخان گفتگوست; مرحوم حاج شیخ عبّاس قمى در «منتهى الآمال» از سیّد بن طاووس نقل مى کند که اهل بیت حرم حسینى(علیه السلام) در مسیر بازگشت به مدینه، نخست به کربلا آمدند و زمانى به آنجا رسیدند که جابربن عبدالله انصارى و گروهى از بنى هاشم به زیارت امام حسین و یارانش آمده بودند (و با توجه به اینکه جابر در بیستم صفر به کربلا آمد، بنابراین اهل بیت نیز ورودشان به کربلا همان روز بود).

اما مرحوم حاج شیخ عباس قمى با توجه به نقل دیگر مورّخان و قرائن و شواهد دیگر، ورود اهل بیت(علیهم السلام) را در بیستم صفر (اربعین حسینى) به کربلا بسیار بعید مى داند و از شیخ مفید و شیخ طوسى نقل مى کند که اهل بیت(علیهم السلام) روز بیستم صفر از شام به مدینه مراجعت کردند.

بیست و هشتم ماه صفر:
در چنین روزى، در سال یازدهم هجرى، رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) وفات یافت و همه مورّخان اتّفاق دارند که روز وفات آن حضرت، روز دوشنبه بود و آن حضرت به هنگام وفات شصت و سه سال از عمر مبارکشان مى گذشت.
همچنین بنا بر نقل جمعى از علما و مورّخان، روز بیست و هشتم صفر سال 50 هجرى، روز شهادت امام حسن مجتبى(علیه السلام) است و این روایت بیشتر در میان شیعیان مشهور است تا روایت هفتم ماه صفر.

روز آخر ماه صفر:
بنا بر قول «شیخ طبرسى» و «ابن اثیر» آخر ماه صفر سال 203 هجرى، روز شهادت امام رضا(علیه السلام) است که در سنّ پنجاه و پنج سالگى، توسّط مأمون عبّاسى مسموم شده و به فیض شهادت نائل آمدند.

نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
آخرین مطالب
  • رسیدن کاروان به شام
  • ویران کردن حرم عسکرین
  • محرم
  • فضیلت ماه رمضان
  • ماه مبارک رمضان
  • ولادت تا غیبت امام عصر
  • طلبه ها درچند سالگی ازدواج میکنند
  • بر اسرای کربلا چه گذشت
  • تاسوعا و عاشورا
  • 5محرم
آخرین نظرات
  •  
    • رنگ خدا
    • مدرسه معصومیه قیدار
    در زمان دقیق ظهور امام زمان(عج)!
Sidebar 2
This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    
مهدی موعود
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات
جستجو
موضوعات
  • همه
  • بدون موضوع
فیدهای XML
  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان